سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

کودک بازیگوشی رو در نظر بگیرید که در هنگام بازیگوشی هاش،میزنه و شیشهء پنجرهء همسایه رو می شکنه؛اما زود از اونجا فرار می کنه و در جائی قایم میشه و در عالم کودکی خودش،از اینکه زرنگی کرده و گیر نیفتاده و مورد بازخواست همسایه قرار نگرفته،خوشحاله و ابراز رضایت و غرور میکنه؛غافل از اینکه والدینش باید علاوه بر پرداخت جریمهء شیشهء شکسته، کلی عذرخواهی و ابراز شرمندگی کنن و ای بسا چند تا حرف ناجور و بد و بیراه رو هم از اون همسایه بشنون و در محیط در و همسایه،سرافکنده بشن...

متأسفانه وضعیت جامعهء ما هم الان بی شباهت به مثالی که زدم نیست:

رانندگانی رو می بینیم که دور از چشم مأموران راهنمائی و رانندگی، ( و یا حتی در حضور پلیس و نیز دوربینهای راهنمائی و رانندگی)،اقدام به عبور از چراغ قرمز و سرعت و سبقت غیر مجاز و ...میکنن و در نتیجه،باعث برهم زدن نظم اجتماع و ایجاد ترافیک در خیابانها میشن...بدتر از اون اینکه برخی از این افراد،حاضر هستن که جریمه های مربوط به اینگونه تخلفات رو پرداخت کنن؛اما از این رفتار نادرستشون دست برندارن و تازه طلبکار هم میشن که چون ما جریمه های مربوطه رو دادیم ،پس به هیچ کس ربطی نداره که بازم از اینگونه رفتارها مرتکب بشیم یا نه.

بعضی ها فراموش کرده اند که ما انسانها،برخلاف حیواناتی که علیرغم زندگی در کنار هم،هیچ گونه احساس مسئولیتی نسبت به همدیگه ندارن،در جامعه ای زندگی می کنیم که خواه ناخواه،بر زندگی و سرنوشت همدیگه،تأثیر گذار هستیم و همانگونه که نباید اجازه بدیم که دیگران وارد حریم ما بشن،خودمون هم حق نداریم که وارد حریم دیگران بشیم...

آزادی،یکی از اصلی ترین و ابتدائی ترین حقوق جانداران و مخصوصا انسانهاست؛اما در تعریف آزادی و تعیین حد و حدود اون گفته شده که آزادی من،تا اونجائی هستش که آزادی شما رو از بین نبرم و آزادی شما هم تا اونجائی هستش که آزادی دیگرون رو سلب نکنید و الی آخر....

چند سالی هست که برخی افراد سودجو،زمین های کشاورزی اطراف بعضی شهرها رو تبدیل به ویلا (یا اصطلاح فارسی اش: خانه باغ)کردن و در هر کدوم از اون خانه باغ ها،چاه عمیقی رو به صورت غیر مجاز احداث کردن که این کار باعث شده که هم کشاورزی در اون زمین ها تعطیل بشه و هم آبی که قراره برای کشت محصولات زراعی استفاده بشه،عملا برای استخر و جکوزی و سونا و ...استفاده بشه...

مدیرانی رو در نظر بگیرید که به دلیل علائق شخصی و نیز با سوء استفاده از موقعیت شغلی خودشون،مثلا اقدام به واردات کالاها و اجناسی می کنن که  هیچ ضرورتی برای ورود اونها به کشور و خروج ارز بابت اون کالاها وجود نداره؛اما اون مدیران،صرفا برای چشم و همچشمی و یا رقابت های کودکانه با دیگران،اقدام به چنین وارداتی می کنن.مثلا واردات خودرو های لوکس که قیمت هرکدام،ده ها برابر و یا حتی صدها برابر قیمت یک خودروی معمولی در داخل کشور هستش؛در حالیکه ممکنه ما به خاطر وارد کردن کالاهای ضروری مانند داروها و یا تجهیزات پزشکی و ... در مضیقهء ارز یا اعتبارات پولی باشیم.

یا اینکه اینگونه واردات غیر قانونی و غیر منطقی،عواقب دیگری مانند بیکاری و ... رو در جامعه به وجود بیاره.

هر چه به این گونه مدیران تذکر داده میشه که درست نیست به خاطر خواسته های شخصی و خانوادگی شما،مردم گرفتار کمبود دارو و تجهیزات پزشکی بشن،به خرجشون نمیره...

اصولا چنین مدیران و یا سایر افراد مشابه،اصلا هیچگونه احساس مسئولیتی در قبال دیگران ندارن و به دلیل نوع تربیت شون و خصوصیات فرهنگی شون،بسیار کوته فکر و نزدیک بین هستن و اصولا اقدامات خودشون رو نوعی زرنگی و موفقیت به حساب میارن و فکر میکنن که اگه چنین اقداماتی رو انجام ندن،از دیگران عقب خواهند افتاد و سایر افراد جامعه،از اونها جلو خواهند زد.حتی بعضی هاشون فکر می کنند که از این موقعیتی که به دست آورده اند،باید نهایت استفاده رو ببرن و خود و خویشاوندانش رو به ثروتهای کلان برسونن.به تعبیر عامیانه،فکر می کنن که شانس،فقط یک بار درب خونهء آدم رو می زنه.

 از طرفی هم خیلی راحت در قبال مشکلات حیاتی افراد جامعه از خودشون سلب مسئولیت میکنن و بی تفاوت هستن...

باید در تربیت افراد،از همان دوران کودکی به این مسئله توجه داشت و کودکان رو چه در محیط های آموزشی و چه در محیط خانه و جامعه،طوری تربیت کرد که احساس مسئولیت رو یکی از مهم ترین دغدغه های خودشون به حساب بیارن...در تلویزیون می بینیم که دانش آموزان ژاپنی،محیط مدرسه شون رو خودشون نظافت می کنن؛اما در کشور ما،حتی بزرگترها هم از ریختن زباله در معابر عمومی،امتناع نمی کنن...

متأسفانه در جریان گزینش مدیران جامعه و در حالت کلی،انتخاب افراد برای انجام هر کاری،هیچوقت به این موضوع توجه نمیشه که در انتخاب افراد،باید توجه کرد که فرد انتخاب شده،چه قدر به مسئولیت خودش و اهمیت اون،باور داره و صرفا همین که قابلیت های ظاهری هر فردی محرز میشه،نسبت به انتخاب اون،اقدام میشه و اصلا توجهی نمیشه که اون فرد در پذیرش اون موقعیت،چه اهدافی داره؟هدفش خدمت به جامعه است یا اینکه میخواد به خودش خدمت کنه.

از طرفی باید نظام کنترلی و بازرسی دقیق و جامع و کارآمدی طراحی کرد که هیچ مدیری،جرأت چنین تخلفاتی رو نداشته باشه و مهم تر از اون اینکه باید در استخدام افراد هم این نظارت دقیق وجود داشته باشه.


 

عدم دقت در کشف مسائل مربوط به اصول دین و یقین پیدا کردن به آنها باعث بروز دو تا مشکل اساسی می شود:

اول اینکه انسان ممکن است در طول زندگی و مخصوصا در عرصه های خطر و آزمایش های الهی،دچار شکّ و تردید گردد و ایمانش را از دست بدهد؛مخصوصا بر طبق نظر علمای بزرگوار،این مشکل در زمان مرگ انسان و قبض روح او ممکن است که باعث شود تا شخص مسلمان،به خاطر وسوسه های شیطان،دچار تردید شود و بدون ایمان از دنیا برود.(البته این مطلب،بحث گسترده ای است که باید برای درک آن،به علمای بزرگوار و آثار آنها مراجعه کرد و صِرفِ داشتن اطلاعات دینی در این مورد کافی نیست و باید به یک یقین قلبی و ایمان مستقرّ رسید تا بتوان با وسوسه های شیطان در آن موقعیت،مقابله کرد.)

دوم اینکه عدم یقین به اصول و عقاید دینی باعث می شود تا دشمنان اسلام بتوانند با حرفهای به ظاهر قشنگ،در دل مسلمانان،تردید به وجود آورند و آنها را نسبت به اعتقادات دینی شان،بدبین نمایند.

در سالهای اخیر،شاهد بوده ایم که بسیاری از افرادی که به دلایل متعدد در بین مردم،مقبولیت داشته و اسم و رسمی به دست آورده اند،با ایجاد شبهات فلسفی و علمی و عقلی و تعمیم خرافات به مفاهیم واقعی دینی و نیز با متوسل شدن به مفاهیم غربی مانند آزادی و حقوق بشر و برابری زن و مرد و ...،مردم و مخصوصا جوانان تحصیل کرده را نسبت به مقولات دینی،بدبین کرده و به شکّ و تردید انداخته اند؛در حالیکه اگر هرکدام از مفاهیم دینی و همچنین مفاهیم بیگانه ای که بر سر زبانها افتاده است،دقیقا تعریف و تبیین و موشکافی گشته و به شیوه ای منصفانه مورد ارزیابی و مقایسه قرار بگیرند،به راحتی می توان مطالب درست و نادرست را از هم تشخیص داد که البته این موضوع،در خود قرآن هم به صورت کلی بیان شده است:

 «...لا اکراه فی الدّین قد تبیّن الرّشد من الغیّ...در دین،اجباری نیست،راه درست از راه نادرست،روشن و آشکار شده است...سورهء بقره،آیهء 256»

 همچنین می فرماید:

« انّا هدیناه السّبیل امّا شاکرا و امّا کفورا...ما راه را به او نشان دادیم،خواه شاکر باشد،خواه کفر بورزد...سورهء انسان،آیهء 3»

اینجاست که ضرورت تلاش در جهت کسب یقین در مورد اصول عقاید دینی مشخص می گردد...

ذکر چند نکته ضروری است:

اولین نکته این است که ما باید به دین و مسائل آن،اهمیت بدهیم و آنها را سرسری نگیریم.

وقتی یک فرد عادی،حرفی می زند و اظهار نظری می کند،ممکن است ما چندان به حرف وی اهمیت ندهیم؛اما وقتی یک صاحبنظر یا دانشمند و عالم،حرفی می زند،مطمئنا ما به حرف و نظر ایشان،دقت و اهمیت بیشتری قائل می شویم و اظهاراتش را مو به مو زیر ذره بین می گذاریم.

حال در نظر بگیرید که یک سری قوانین و دستورهائی را ما از طرف خداوند و پیامبران و امامان معصوم و کتابهای ارسالی اش،دریافت کنیم:آیا نباید به چیزهائی که از سوی خدا و توسط معصومینش ارسال شده،دقت و توجه و مخصوصا پایبندی مضاعفی،بسیار بیشتر از نظریات یک دانشمند عادی مبذول بداریم؟؟؟

دومین نکته این است که دین در تمامی زمینه ها،اعم از فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی،راهکارها و دستورهای لازم و مخصوصا نحوهء کشف نیازهای مربوط به هر زمان و مکان را از روی قرآن و کلام معصومین(علیهم السلام) ارائه کرده است و ما حق نداریم به این موضوع،به صورت گزینشی نگاه کنیم و مثلا فقط به جنبه های فردی دین توجه کنیم و از جنبه های اجتماعی غافل بشویم و یا برعکس.همچنین درست نیست که مثلا نیازهای دنیوی را فدای مسائل آخرتی بکنیم و یا برعکس،به دلیل اشتغال بیش از حد به امور دنیوی،از امور اخروی غافل بشویم و ...

سومین نکته این است که آفرینش الهی و تمامی دستورهای خداوند،در جهت یک هدف بسیار بالا که رسیدن انسان به مقام خلیفةاللهی است،می باشد و ما انسانها با عقل و اختیار خودمان باید طوری در زندگی فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی خودمان برنامه ریزی کنیم تا نظر شارع مقدس را تأمین کنیم و به آن مقام خلیفةاللهی برسیم،ان شاء اللّه.

...پایان...


همهء ما عموما در خانواده ای مذهبی بزرگ شده ایم و اعمال و وظایف خود را معمولا از طریق خانواده فرا گرفته ایم و بالتبع فرزندان خودمان را هم در محیط خانواده مان تربیت می کنیم.اما باید توجه کنیم تا این فرآیند تربیت دینی فرزندانمان را درست انجام دهیم و مخصوصا اگر در تربیت دینی خودمان،کوتاهی هائی انجام شده باشد،مراقب باشیم تا آن کوتاهی ها و کم و کسری ها را به فرزندان خود منتقل نکنیم.

نکتهء مهمی که باید بدان توجه کنیم،این است که والدین ما عموما عالم دینی نبوده و نیستند و فقط در حدّ اطلاعات عمومی و سطحی،ممکن است از آموزه های دینی،چیزهائی را یاد گرفته باشند.مخصوصا که در محیط خانواده ها و جامعهء ما،خرافات و نیز،مطالب نادرست زیادی نیز وجود دارد.به همین جهت،باید توجه کنیم که هرچند محیط خانواده برای شروع تربیت دینی،مناسب ترین جایگاه است،اما نمی توان امیدوار بود که این جایگاه بتواند تمامی نیازهای دینی یک کودک را به آموزه های دینی، کاملا تأمین کند.برای توضیح بیشتر مطلب،یک مثال می زنم:

 همهء ما در کلاس اول ابتدائی،حروف الفبا را یاد گرفته ایم و این حروف الفبا تا آخرین روز عمر مان به کار ما خواهد آمد.حتی اگر قصد اقامت دائم در یک کشور دیگری را هم داشته باشیم،ناگزیر باید الفبای آن کشور را یاد بگیریم و تا آخر عمر مان هم آن را فراموش نکنیم؛اما علیرغم اهمیت حروف الفبا،هیچ آدم عاقلی،تا آخر عمر در کلاس اول ابتدائی درجا نمی زند و در آن مقطع،متوقف نمی شود و باید برای تحصیل مطالب بیشتر،به کلاسهای بالاتر برود.همانطوری که درجا زدن در کلاس اول ابتدائی،هیچگونه افزایش مفیدی در اطلاعات یک فرد نخواهد داشت و صرفا تکرار مکررات خواهد بود،در جا زدن و متوقف شدن یک فرد در محیط تربیت دینی یک خانواده نیز مثمر ثمر نخواهد بود.

حداکثر چیزی که یک خانوادهء مذهبی عادی می تواند به کودک یاد بدهد،این است که مثلا نماز بخواند و روزه بگیرد و کمی هم مسائل اخلاقی و روخوانی قرآن و برخی دعاهای عادی و روزمرّه را یاد بگیرد؛آنهم در حد بسیار پایین و به شکلی کاملا ابتدائی ...

در حالیکه وظایف مسلمانی یک فرد مسلمان،بسیار فراتر از اینهاست و معمولا محیط خانواده نمی تواند به تنهائی،تمامی نیازهای آموزش دینی کودک را تأمین کند.از طرفی در محیط خانواده،مسائل خرافی و نادرست نیز به کودکان منتقل می گردد.

متأسفانه اکثر ماها،احکام دینی مان را به همان صورتی که در دوران کودکی یاد گرفته ایم،انجام می دهیم و معمولا تغییر یا پیشرفت محسوسی در نحوهء انجام اعمال مان دیده نمی شود.مثلا اگر در مساجد شهرمان به نحوهء برگزاری نماز جماعت توجه کنیم،خواهیم دید که بیشتر نمازگزاران،کیفیت نمازشان،نه تنها هیچ شباهتی با سایر نمازگزاران ندارد؛بلکه هیچگونه هماهنگی ای با رساله های عملیّهء علمای بزرگوار نیز ندارد؛:هرکسی تکبیرة الاحرام یا قنوت و ... را دقیقا به همان شکلی که در کودکی یاد گرفته،انجام می دهد.

علاوه بر این،خیلی از افراد جامعه ممکن است که اصلا تا آخر عمر به هیچ رساله و یا عالم دینی مراجعه نکنند و اعمال دینی شان را صرفا از پدر و مادر و اطرافیان خود که معمولا عالم دینی نیستند،یاد گرفته باشند که چنین افرادی را در اطراف خودمان به وضوح و به وفور،مشاهده می کنیم.چنین رویّه ای باعث می شود که ما عموما نتوانیم حتی به حداقل وظایف مسلمانی مان عمل کنیم و همان مقداری را هم که عمل می کنیم،از عمق و دقت کافی برخوردار نباشد.مخصوصا در مورد احکامی که جنبهء اجتماعی دارند،درست عمل نکردن به آنها می تواند باعث بروز مشکلاتی در سطح جامعه و روابط بین انسانها شود.بسیار شاهد بوده ایم که درست عمل نکردن به احکام اجتماعی،نه تنها باعث بروز ناهماهنگی در بین افراد جامعه شده است،بلکه حتی باعث به وجود آمدن تنش ها و درگیری های ناگوار گردیده است.

باید توجه کنیم که احکام دینی ما فقط به نماز و روزه و توصیه های اخلاقی و قرائت قرآن و چند تا دعای ساده خلاصه نمی شود:

اولا ما احکام دینی مان که از آنها با عنوان فروع دین یاد می کنیم،شامل نماز و روزه و خمس و زکات و حجّ و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولّا و تبرّااست که هر کدام از اینها دقیقا از روزی که هر انسان مسلمان شیعه به سن بلوغ شرعی می رسد،با رعایت شرایط انجام هرکدام از آنها،بر آن مسلمان ، واجب می گردد. هر فرد شیعه که خودش مجتهد نباشد،باید با پیروی از یکی مجتهد اعلم،به احکام دینش عمل کند.متأسفانه مواردی مانند جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولّی و تبرّی،علیرغم واجب بودن،معمولا در محیط خانواده،آموزش داده نمی شود.

ثانیا اصول دین ما که شامل توحید و عدل و نبوّت و امامت و معاد است،قابل تقلید نبوده و هر مسلمانی موظف است تا به اندازهء توانائی عقلی خود،صحت آنها را کشف کند و به یقین قلبی در مورد هر کدام از آنها برسد.

در کنار اینها ما مفاهیم دیگری را نیز به عنوان عقاید و سنت های دینی داریم که اطلاع از آنها بر هر فرد مسلمان،ضروری است:مانند قضا و قدر و سرنوشت و جبر و اختیار و شفاعت و سؤال قبر و معراج پیامبر اکرم(ص) و سنت امتحان و املاء و استدراج و ... که معمولا افراد عامی و عادی جامعه،اطلاعات چندانی در مورد آنها ندارند.از ائمهء اطهار (علیهم السلام)نقل شده است که هرکس به معراج و شفاعت و سؤال قبر،اعتقاد نداشته باشد،از ما نیست.

ادامه دارد...


 

امید:لطفا با استفاده از یک مثال عملی و ملموس،موضوع را توضیح  دهید.

 جمال:اداره ای را در نظر بگیرید که برای انجام کار مشخصی،مثلا تولید فلان جنس یا فلان کار خدماتی تشکیل شده است.طبق محاسبات دقیقی که انجام داده اند،برای انجام آن وظیفه،سی نفر کارمند،اعم از مدیر و رئیس و معاون و کارمند و نگهبان و نظافت چی و ... با حقوق متوسط هر کدام دو ملیون تومان در نظر گرفته شده است.در حالت عادی،همین سی نفر کارمند اداره،در ازای دریافت حقوق متوسط دو ملیون تومان،وظایف محوله را انجام می دهند که هم نیاز مربوطه را برآورده می کنند و هم از خروج ارز از کشور و نیز وابستگی به بیگانگان،جلو گیری می کنند.

اما به دلیل وجود توصیه ها و سفارشهای این مقام و آن مقام،به جای سی نفر،پنجاه نفر در آن اداره،مشغول به کار می شوند.یعنی آن اداره،هر ماه به جای شصت ملیون تومان،باید یکصد ملیون تومان جهت تأمین حقوق این کارمندان،هزینه کند:یعنی هر ماه،چهل ملیون تومان هزینهء اضافی.

امید:چه ایرادی دارد؟مگر دولت اینقدر بودجه ندارد که این چهل ملیون تومان را هر ماه به آن بیست نفر کارمندی که به قول شما از طریق توصیه و سفارش،استخدام شده اند پرداخت کند؟مخصوصا که ما درآمدهای هنگفت نفتی و گازی و ... داریم که به خزانهء دولت و بیت المال واریز می شود؟

جمال:من به شما و سایر دوستانی که حرف های ما را شاهد خواهند بود توصیه می کنم که از سطحی نگری به مسائل،مخصوصا مسائل کلان کشور و دولت و ملت،خودداری کنید.اگر فقط صحبت بیست نفر بود،شاید حق با شما بود؛اما توجه کنیم که تعداد بیکاران کشور،رقم بسیار بالائی در حدّ چندین ملیون نفر است که دائما هم در حال افزایشند.ضمنا درآمدهای نفتی ما آنقدر نیست که همه اش را صرف بیکاران کنیم؛ضمن اینکه اینکار،آثار تورّمی مخرّبی را هم به دنبال دارد. همچنین کشور ما هزینه های کلان دیگری هم دارد که باید از طریق خزانهء دولت تأمین شود،مانند بودجهء دفاعی و هزینه های عمرانی و تأمین بهداشت و سلامتی و آموزش و هزاران هزینهء دیگر.تازه نفت و گاز و سایر منابع زمینی و زیرزمینی،فقط متعلق به نسل فعلی نیست و آیندگان هم در آن،سهمی دارند و ما باید نهایت امانت داری را در این باره،رعایت کنیم...

امید:از موضوع بحث،خارج نشویم.

جمال:به اینجا رسیدیم که ادارهء فوق الذکر،هر ماه چهل ملیون(40،000،000)تومان هزینهء اضافی پرداخت می کند؛بدون آنکه واقعا کاری در قبال آن انجام شده باشد،زیرا کار آن اداره را با همان سی نفر هم میشد انجام داد؛اما بیست نفر اضافی به آن اداره تزریق شده است که می توان آن را مصداق بیکاری پنهان دانست.فرض کنیم ما در کشورمان دویست تا شهر داشته باشیم(مسلما بیشتر از این تعداد است)و نیز در هر شهر هم پانزده تا اداره داشته باشیم(که باز هم مطمئنا بیشتر از این تعداد است.مخصوصا در کلانشهر ها تعداد ادارات به صدها اداره می رسد).اگر تعداد ادارات را به تعداد شهر ها ضرب کنیم،یعنی دویست ضربدر پانزده،نتیجه اش وجود سه هزار(3000) تا اداره در کل کشور خواهد بود.اگر هر کدام از این سه هزار اداره،ماهانه چهل ملیون تومان پول مفت را صرف کارمندان سفارشی شان بکنند،جمعا هر ماه،ما مبلغ یکصد و بیست میلیارد (120،000،000،000)تومان هزینهء اضافی را باید هر ماه به خزانه تحمیل کنیم.اگر این عدد هنگفت را به عدد دوازده(یعنی تعداد ماههای سال)ضرب کنیم،عدد وحشتناک یک بیلیارد و چهارصد و چهل میلیارد (1،440،000،000،000)تومان را در هر سال،از خزانه و بیت المال باید هزینهء کارمندان سفارشی و فاقد کارآئی بکنیم...

امید:واقعا عدد سرسام آوری است...اما به نظر شما، به جای پرداخت این مبالغ به کارمندان سفارشی،آن را چگونه باید خرج کنیم؟

جمال:با این مقدار پول(که البته این فقط مربوط به یک سال و فقط مربوط به ادارات دولتی بود) می توان کارخانه ها و صنایع زیادی را به وجود آورد که این گونه کارخانجات و صنایع و ...،منافع زیادی برای کشور دارند:

اولا هر کارخانه ای به طور متوسط،سی سال می تواند برای کشور،تولید داشته باشد،یعنی حدود سه نسل از این کارخانه بهره مند خواهند شد.ثانیا این تولیدات ضمن اینکه نیازهای داخلی کشور را تأمین خواهند کرد،اگر به مرحلهء صادرات برسد،می توانند ارز آوری هم برای کشور داشته باشند.ارزهائی که از این طریق به دست می آید و نیز ارزهائی که قرار بود از کشور خارج شود (که به دلیل تأسیس این نوع کارخانجات،از خروج آنها جلوگیری شد)،می تواند صرف ایجاد کارخانه ها و صنایع جدیدی شود که هر کدام از آنها هم باعث ارز آوری و نیز عدم خروج ارز از کشور و همچنین مشغول به کار کردن بیکاران و جویندگان کار شود که البته اینگونه فرصت های شغلی،مصداق شغل واقعی(و نه شغل کاذب)خواهند بود که مطمئنا دارای معضلات مربوط به مشاغل کاذب نخواهند بود.

امید:پس چه باید کرد؟

جمال:مهم ترین کاری که دولتمردان و سیاستگزاران کشور باید انجام دهند این است که اینگونه مسائل را چه در سطح دولت و چه در سطح مردم عادی،موشکافی  کنند و با پایبندی به این گونه نظریات،کاری کنند تا ضمن اینکه منابع ارزی و ریالی ما هدر نرود و کشور دچار وابستگی ها و بحرانهای مربوط به تحریم ها قرار نگیرد،موضوع بیکاری هم از حالت بحرانی خارج شود.

...... پایان .......

 


 

 


 

 

امید:نظر شما راجع به بحران بیکاری و عدم وجود فرصت های شغلی کافی در کشور برای خیل بیکاران و جوانان جویای کار چیست؟

جمال:البته این موضوع بسیار پیچیده و گسترده ای است که نمی توان با درج چند تا کتاب و مقاله و ...،تمام ابعادش را توضیح داد.اما با این وجود،سعی می کنیم در حدّ توانمان و مخصوصا در حدّ بضاعت علمی مان،راجع به ابعاد آن،صحبت کرده و موضوع را موشکافی کنیم.

واقعیت این است که در حال حاضر که با معضل بیکاری و کمبود فرصت های شغلی مواجه هستیم،بیشتر فرصت های شغلی ای که به وجود می آید،از طریق سفارش ها و توصیه های این نماینده و آن وزیر و فلان مدیر و بهمان سردار و ...است.

 این روش،ضمن اینکه کاملا غیر قانونی است و نیز نمی تواند فرصت های شغلی کافی ایجاد کند،باعث بروز تورّم و شکاف اقتصادی و معضلات اجتماعی و در نهایت،بحرانهای سیاسی و امنیّتی و ...خواهد شد.حتی می توان اثبات کرد که اینگونه فرصت های شغلی کاذب،باعث از بین رفتن فرصت های شغلی واقعی خواهد شد.

امید:چه اشکالی دارد که ما با این روش،برای خیل بیکاران مان،شغل ایجاد کنیم؟هر کدام از این مقاماتی که نام بردید،اگر برای چند نفر،شغل ایجاد کنند،مجموعهء کسانی که از این طریق،صاحب حقوق و مزایای شغلی می شوند،عدد بسیار بزرگی را تشکیل خواهد داد که این می تواند بار سنگینی را از دوش دولت و ملت بردارد و قدم مهمی را در جهت رفع بحران بیکاری و تبعات منفی آن بردارد؟همین چند درصد هم که مشغول به کار شوند،از هیچی بهتراست؛اینطور نیست؟

جمال:فرض کنیم که به تعبیر شما،درصدی از بیکاران،از این طریق،صاحب شغل بشوند:پس تکلیف بقیه چی میشه؟

امید:خب برای بقیه هم باید دنبال راه های دیگری بود.هر کسی که در مجموعهء رژیم قرار دارد،در حدّ توان خودش،عده ای را مشغول به کار کند و بیشتر از آن هم از آن فرد مسئول،نمی توان توقّع داشت.

جمال:نمی توان با اینگونه روش های من در آوردی و آزمون و خطا،امیدوار بود که مشکل بیکاری و بحرانهای ناشی از آن، حل گردد.نظر من این است که به جای این گونه روشهای غیر قانونی و در عین حال،مضرّ،باید به راه حل های منطقی تر و علمی تر و کلان تر فکر کنیم.نمی توان با مدیریت جزیره ای،مشکل بزرگی به نام بیکاری را در کشور عظیمی مثل ایران حل کرد.

امید:لطفا بفرمائید که عیب و ایراد روش فوق در ایجاد فرصت های شغلی و در نهایت،پیشنهاد خودتان چیست؟قبل از آن هم لطفا منظورتان را از مدیریت جزیره ای،توضیح دهید.

جمال:منظور از مدیریت جزیره ای این است که هر شخص یا گروهی،بدون توجه به اشخاص یا گروههای دیگر،دست به انجام کاری بزند.نتیجهء این تکروی ها این خواهد بود که اقدامات افراد یا گروههای مختلف،با همدیگر تصادم پیدا کنند و حتی همدیگر را خنثی نمایند.مثال جالبی که می توانم بزنم این است که برخی نمایندگان برای افزایش فرصت های شغلی،طرحی را به مجلس بدهند تا کارخانه های تولید خودرو،تولیدشان بیشتر شود تا افراد بیشتری،مشغول به کار شوند؛اما از طرفی،تعداد دیگری از نمایندگان مجلس برای کاهش آلودگی محیط زیست،طرحی را به مجلس بدهند تا کارخانجات خودروسازی،تولیدشان را کمتر کنند تا آلودگی کاهش یابد.حالا مجلس یا شورای نگهبان یا مجمع تشخیص مصلحت، کدام یک از این دو طرح را تصویب کنند؟افزایش تولید خودرو یا کاهش تولید خودرو را ؟به اینگونه اقدامات ناهماهنگ و متضاد می گویند مدیریت جزیره ای.

 ما در حال حاضر،نزدیک به 300 نماینده در مجلس داریم.در خوشبینانه ترین فرض،اگر هر کدام از این نمایندگان بتوانند از طریق توصیه و سفارش نویسی به ادارات و شرکت های دولتی،برای 500 نفر شغل ایجاد کنند،مجموعا برای 150000 نفر شغل ایجاد خواهد شد.فرض کنیم که هرکدام از مقامات دولتی،اعم از وزرا و مدیران و فرماندهان نظامی و انتظامی و امنیّتی و ... هم تعدادی را از طریق توصیه و سفارش،استخدام کنند و تعداد آنها در خوشبینانه ترین فرض،850000 باشد.با احتساب آن تعدادی که نمایندگان،استخدام کردند،به علاوهء این تعدادی که سایر مقامات دولتی استخدام کردند،مجموع افراد استخدامی در خوشبینانه ترین حالت،یک میلیون نفر خواهد شد(توجه کنید که ایجاد  500 شغل برای هر مقام دولتی،بسیار اغراق آمیز است و کمتر مقامی،چنین قدرت و نفوذی را دارد)آیا واقعا تعداد بیکاران کشور،فقط یک میلیون نفر است؟تازه مگر همهء مردم هم این توانائی را دارند که به مقامات دولتی متوسل شوند؟فلان روستائی که در فلان منطقهء دور افتادهء پشت فلان کوه زندگی می کند،مگر به مقامات،دسترسی دارد؟آیا این بر خلاف عدالت اجتماعی نیست؟

امید:حق با شماست.تعداد بیکاران واقعی کشور،بسیار فراتر از یک میلیون نفر است و دائما هم به تعداد آنها افزوده می شود... فرمودید که علاوه بر کافی نبودن این تعداد فرصت شغلی، اینگونه روش ها،تبعات و آثار تورّمی و مخرّبی هم دارد.در مورد آنها توضیح دهید.

جمال:اولا سیستم اداری کشور در حال حاضر،ظرفیت پذیرش این همه کارمند را ندارد و بسیار محدود تر از این حرف هاست.ثانیا در تقسیم بندی مشاغل،ما با شغل کاذب و شغل واقعی مواجه هستیم.شغل واقعی یعنی اینکه فرد شاغل بتواند بدون دست زدن به کارهای غیر قانونی مانند قاچاق و ...،چیزی را تولید کند و یا منشأ انجام خدمتی شود.پس شغل واقعی،منجر به یک تولید و یا یک کار خدماتی خواهد شد.به عنوان یک مثال ساده،ایجاد انرژی برق،یک کار تولیدی،و ایجاد یک ارتباط تلفنی،یک کار خدماتی به حساب می آید.

اما در شغل کاذب،یا تولید از طریق روشهای غیرقانونی و غیر منطقی مانند برداشت های غیر مجاز از منابع طبیعی مانند جنگلها و مراتع و معادن و ...،و یا از طریق انجام کارهای دلّالی و واسطه گری و قاچاق و ... انجام می شود.

شغل واقعی،نتیجه اش رفع نیاز های جامعه از طریق معقول،بدون وابستگی به بیگانگان و بدون خروج ارز از کشور و بدون به هدر رفتن منابع و ثروتهای ملی و ایجاد نقدینگی و تورّم و ... است.

اما مشاغل کاذب،ضمن اینکه باعث از بین رفتن مشاغل واقعی می گردد،باعث خروج ارز از کشور و وابستگی به بیگانگان و ایجاد نقدینگی و تورّم و در نهایت،دامن زدن به بیکاری و معضلات مربوط به آن خواهد شد.

امید:منظورتان از نقدینگی و تورّم را به زبان ساده توضیح دهید.

جمال:اگر افراد جامعه،پول های بادآورده ای را بدون زحمت و تلاش منطقی و قانونی به دست آورند،آنها را خرج مصارف غیر ضروری و تجملات و ... خواهند کرد.برخی افراد جامعه،به محض اینکه چنین پولهائی را به دست بیاورند،دست از کارهای تولیدی و خدماتی قانونی خواهند کشید و با استفاده از این نقدینگی بادآورده، به دلّالی و واسطه گری و قاچاق و ... خواهند پرداخت که مطمئنا اینگونه اقدامات،به ضرر جامعه خواهد بود:خروج ارز از کشور و گرانی، از مضرّات بارز رشد نقدینگی است.

امید:لطفا با استفاده از یک مثال عملی و ملموس،موضوع را توضیح  دهید.


...ادامه دارد...


در آخرین قسمت مطلب الفبای دین،می خوام کمی هم در مورد آخرالزمان و ظهور منجی عالم بشریت و وظایف انسانهائی که انتظار ظهور منجی رو می کشن حرف بزنم:

نقل است که ظالمین آخرالزمان،نهایت سعی و کوشش خودشون رو به کار خواهند بست و از تمامی امکانات و استعدادهای بالقوّهء خود برای پیشبرد اهداف نامشروع شون استفاده خواهند کرد و ظلم و ستم و جنایت رو به حداکثر میزانش خواهند رسوند.

در طرف مقابل هم ،منتظران ظهور،به مصداق فرمایش پیامبر(ص) که در مورد مؤمنان می فرمایند:...زُهّاد اللّیل و اُسدُ النّهار...(پارسایان شب و شیران روز...) باید نهایت سعی و تلاش خودشون رو به کار ببندند و ظرفیت های وجودی خوشون و جامعهء اسلامی رو تا اونجائی بالا ببرند و تقویت کنند که زمینهء ظهور حضرت صاحب الامر(عج) فراهم بشه...

ذکر این نکته،خیلی ضروریه که اگه قرار بود اون حضرت،بدون زمینه سازی ظهور بفرمایند،همین الان هم می تونستند ظهور بفرمایند و دیگه لزومی نداشت که ظهورشون اینقدر به تأخیر بیفته.پس معلوم میشه که علت تأخیر ایشون در امر ظهور،آماده نبودن زمینه ای است که منتظران ظهور حضرتش بایستی در این مورد،نهایت تلاش شون رو بکنند...

اینجا این سؤال پیش میاد که وظایف منتظران ظهور،چی خواهد بود؟

در نگاه اول ممکنه جواب این سؤال،خیلی ساده به نظر بیاد:انجام عبادات و دعا برای فرج آقا امام زمان(عج) و تشکیل مجالس روضه و عزاداری و همچنین مجالس اعیاد و جشن و انجام کارهای عامّ المنفعه مانند کمک به فقرا و مریضان و...؛اما واقعیت اینه که خیلی کارهای بر زمین موندهء اساسی تر وجود داره که بایستی منتظران ظهور،اونا رو انجام بدن...

خداوند متعال،نعمتهای زیادی رو آفریده و استعدادهای زیادی رو به انسانها داده که انسانها موظّفند با استفاده از اون استعدادها و کشف و استخراج اون  نعمتها،جامعهء اسلامی رو در جهت ایجاد یک زندگی توأم با عدالت و تقوی و رفاه نسبی به پیشرفت و توسعه برسونند که این جامعهء اسلامی،زمینه ای بشه برای ظهور آقا(عج)و تشکیل حکومت جهانی.

پیشرفت علم و فن آوری و نیز علوم انسانی و سایر علوم که هم نیازهای جامعهء اسلامی رو تأمین بکنه و مهم تر از اون،قدمی باشه برای تفسیر بیشتر و بهتر آموزه های اسلامی مانند قرآن و احادیث و روایات معصومین(ع)که باعث مقبولیت دین و اقبال مردم به سوی دین و اعتقادات دینی بشه که هر کدوم از اینها،برای تشکیل و ادارهء جامعهء اسلامی و قطع وابستگی به بیگانگان و رهائی از سلطهء اونا لازم و ضروری هستش.

کاملا معلوم و مشخصه که اگه چنین زمینه ای فراهم نشه،ظهور ایشون،عملا فایدهء زیادی برای جامعه نخواهد داشت؛کما اینکه در صدر اسلام هم به دلیل عدم آمادگی جامعه،حضور فیزیکی ائمّهء معصومین(علیهم السلام) هم نتونست باعث تشکیل جامعهء مدنی مورد نظر پیامبر اکرم(ص) بشه.غیر از چهار سال و هشت ماهی که مردم به حضرت علی(ع) و شش ماهی که به امام حسن(ع)روی آوردن،عملا می بینیم که هیچ یک از امامان(ع)قادر به تشکیل حکومت اسلامی و جامعهء مدنی نشدن.پس باید همگی تلاش کنیم تا وظایف خودمون رو چه به عنوان یک فرد مسلمان و چه به عنوان عضوی از جامعهء اسلامی،انجام بدیم.

پایان


امروز می خوام در مورد قرآن هم چند جمله ای عرض کنم:

خداوند متعال،قرآن رو برای هدایت انسانها فرستاده تا با تدبّر و تعقّل در آیات اون،راههای رسیدن به کمال رو پیدا کنه:

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا: قطعا این قرآن به [آیینى] که خود پایدارتر است راه مى ‏نماید و به آن مؤمنانى که کارهاى شایسته مى کنند مژده مى‏ دهد که پاداشى بزرگ برایشان خواهد بود (سورهء اسراء آیهء 9)

وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ: و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان کرده‏ایم پس آیا پند گیرنده‏اى هست ( این آیه،در سورهء قمر،چهار مرتبه تکرار شده است:آیات 17 -22-32-40)

این دو آیه(و خیلی آیات دیگر)،فهم قرآن رو آسان و امکان پذیر دونستن.

اما باید توجه کرد که ما حق نداریم قرآن رو بر اساس خواسته ها و نظرات خودمون تفسیر کنیم.پیامبر اکرم(ص) می فرمایند:

من فسّر القرآن برأیه فلیتبوّء مقعده من النّار:کسی که قرآن را با رأی خود تفسیر کند،باید جایگاه خود را در آتش در نظر گیرد.

منظور از تفسیر به رأی اینه که انسان،آراء و نظراتی رو به عنوان پیش فرض های تردید ناپذیر کسب کرده و سپس به قرآن کریم مراجعه کنه و مفهوم آیات الهی رو بر اساس همون نظرات به دست بیاره.به عبارت دیگه،قرآن رو با نظرات خودش تطبیق بده.مثل اینکه کسی در تاریکی،چراغ رو پشت سرش بگیره؛معلومه که نور این چراغ برای اون شخص،فایده ای نداره.

پس اگه بخواهیم روش به دست آوردن نظر خداوند از روی آیات قرآن رو در یک عبارت کوتاه بیان کنیم،باید بگیم که:

مفسر باید اول معنای ظاهری آیات(ترجمه) رو به دست بیاره،بعدش ریشهء تک تک لغات و معنای اونا رو پیدا کنه(تفسیر)سپس با استفاده از عقل سلیم و علومی که در طی زمان کشف میشه،اون آیات رو اول با سایر آیات مربوطه و سپس با احادیث و روایات صحیح و معتبر و علوم مقایسه کنه تا بتونه به منظور خداوند از اون آیات پی ببره(تأویل)

پس کاملا مشخص هستش که برای انجام این کار،انسان باید سالها درس بخونه و به زبان عربی و روش تفسیر و نیز احادیث و روایات و علوم مختلف،تسلط کافی داشته باشه تا بتونه به منظور خداوند از ارسال هر کدوم از آیات،پی ببره.

مطالبی که در قرآن و حدیث آمده،حالت کلی دارند که باید به مرور زمان و با پیشرفت علم و معرفت بشری،تفسیر بشوند. مثلا در مورد تولید مثل انسان و ترکیب سلول های نر و ماده و تشکیل نطفه و تبدیل آن در مراحل بعدی به علقه و مضغه و عظام و لحم و...،مفسرین بزرگوار با استفاده از یافته های دانشمندان زیست شناسی،به تبیین و توضیح آن می پردازند.

اما مسئلهءتأسّفباراینجاست که تقریبا اکثریت قریب به اتفاق یافته های علمی در دوران معاصر و قرون اخیر،توسطدانشمندان غربی و عموماغیر مسلمان،کشف شده اند و دانشمدان مسلمان،در این زمینه،سهم بسیار کمی داشته و دارند و این بدان معناست که ما برای تفسیر کتاب آسمانی مان،باید محتاج غربی ها و غیر مسلمانان باشیم.

ممکنه سؤال بشه مگر نه اینکه پیامبر اکرم – صلوات الله علیه و آله – فرموده اند:اطلبواالعلم ولو من اهل الضلال :دانش را دریافت کنید؛حتی از گمراهان.یا مثلا فرموده اند:اطلبواالعلم ولو بالصّین:دانش را دریافت کنید؛ولو از(نقاط دوردستی مانند)چین.پس چه ایرادی دارد که ما  علوم را از غربی های غیر مسلمان و اهل ضلال یاد بگیریم؟

البته این فرمایش ها توسط پیامبر اکرم(ص) بیان شده؛اما باید توجه داشته باشیم که طلب علم کردن از دیگران،باید به صورت تبادل علمی باشد و نه سلطهء علمی دیگران بر ما. قرآن کریم می فرماید:« لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا » معنای این آیه این است که خداوند تسلط کفار بر مؤمنان را قبول ندارد.

معمولا غربی ها،یافته های علمی شان را به صورت گزینشی و البته پس از سالهای متمادی در اختیار ما قرار میدهند و این یعنی اینکه ما برای تفسیر به روز کتاب آسمانی مان باید محتاج غربی ها باشیم تا هر وقت خودشان خواستند،گوشه ای از یافته های علمی شان را در اختیار ما بگذارند تا بتوانیم از آنها در جهت تفسیر قرآن و نیز در زندگی روزمرّه مان استفاده کنیم و این یعنی تسلط کفار بر مؤمنان.مخصوصا که الان شاهد تحریم های غیر قانونی غربی ها بر علیه کشورمان هستیم که این تحریم ها شامل یافته های علمی شان نیز می شود.

پس یکی از وظایف ما هم این است که دنبال علم برویم و اون رو بومی سازی کنیم تا چه در زمینهء ادارهء جامعه و مخصوصا تفسیر و تأویل قرآن و نیز نظریه پردازی های مورد نیاز جامعه مون،محتاج بیگانگان نشویم

 

ادامه داره...


اولین وظیفه رو نخبگان جامعه به عهده دارن و اونم اینه که با نظریه پردازی هاشون،به افراد جامعه آگاهی بدن:

اولا هدف اصلی و واقعی زندگی رو بیان کنند،ثانیا امکانات موجود رو بسنجند،ثالثا مشکلات موجود رو مشخص کنند و رابعا راهکارها رو پیشنهاد کنند و مهم تر از اون،دیگران رو تشویق و ترغیب کنند که هریک از افراد جامعه،قسمتی از وظایف موجود رو به عهده بگیرن و به اندازهء وسع و توانش،باری رو که بر زمین مونده،بردارن و به مقصد و هدف نهائی برسونن؛چه به عنوان یک فرد مستقل و چه به عنوان عضوی که متعلق به یک جامعه است...

هر قدر که امت اسلامی به وظایف خودش بیشتر عمل کنه،زمینه برای تحقق کامل دین متعالی اسلام فراهم  تر میشه و در ظهور اون حضرت،تسریع میشه و با ظهور حضرت ولی عصر(عج)،دین اسلام در کرهء ارض پیاده و حاکم میشه و بساط ظلم و ستم برچیده میشه.

امام علی(ع) در قسمتی از خطبهء سوم نهج البلاغه می فرمایند:...خداوند از دانایان پیمان گرفته است که بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم،ساکت ننشینند و رضایت ندهند...همین یک فرمایش نشون میده که دانایان و به تعبیر امروزی ها نخبگان،چه وظیفه و پیمانی بر عهده دارند.از طرفی انجام کارهای خطیری مثل زمینه سازی ظهور آقا و برچیدن بساط ظلم و ستم،نیازمند آگاهی دادن به افراد جامعه است که این کار،وظیفهء آگاهان جامعه است.

علما و صاحبنظران باید حکمت آفرینش جهان و هدف از خلقت انسان و دلیل ارسال ادیان و انبیاء عظام(علیهم السلام) و انگیزهء قیام سید الشهدا(ع) و نیز موضوع انتظار و وظیفهء امت رو در این موارد برای مردم تشریح کنند و این وعدهء الهی و امید به پیروزی رو برای امت اسلامی تبیین کنند.

در مرحلهء بعدی باید مشکلات و آفاتی رو که باعث میشه این وظایف بر زمین بمونه و اجراء نشه،تشریح کنن.

جامعهء ما از نظر سطح آگاهی و نیز سطح اجتماعی، در اون حدی نیست که اکثریت مردم بخوان برای ظهور آن حضرت،زمینه سازی کنن.حداکثر کاری که انجام میشه، اینه که در مراسم روضه خوانی و عزاداری و نیز در جشنهائی که به نیّت ائمّه و آقا امام زمان(عج) تشکیل میشه شرکت کنن.هرچند که اینگونه فعالیت ها لازمه،اما کافی نیست.اون چیزی که مهم هستش،اینه که مردم باید فرائض جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولیّ و تبریّ را انجام بدن؛نه اینکه فقط به عبادات فردی بپردازن.

انجام این فرائض هم زمینهء اجتماعی میخواد.زمینه اش،بیداری افراد جامعه و احساس مسئولیت آحاد جامعه هستش.در حالیکه مردم کشورهای اسلامی،عملا به توسری خوری و دنباله روی کشورهای پیشرفته ای که نوعا استعمارگر هستند،عادت کرده اند.

متاسفانه برخی از علمای ما مردم رو عادت داده اند که فقط به عبادات فردی و عزاداری و اعیاد بپردازند ولی اصلا اونا رو به مسئولیت های اجتماعی شون آگاه نمی کنن.

در حالیکه جامعهء ما گرفتار مشکلات عدیده ای هستش که حل هر کدوم از اونا احتیاج به نظریه پردازی های تخصصی از سوی علمای دینی داره،عملا می بینیم که اولا برخی از علما،خودشون به دنبال این کارا نمیرن و ثانیا هرکسی رو هم که دنبال این کارها بره و نظریه پردازی بکنه،مورد حمله و انتقاد قرار میدن. وقتی موضوعات جدیدی مانند ماهواره و اینترنت و ...مطرح شدند،صرفا به چند تا فتوا در مورد حرام بودن استفاده از این پدیده ها اکتفاء کردند و توصیه به برخی اقدامات بی اثری مانند فیلتر کردن و لا غیر.

در حالیکه پدیده های فوق،عملا وارد زندگی مردم شده اند و برای جلوگیری از تاثیرات منفی آنها باید اقدامات فرهنگی پیشگیرانه ای انجام میشد.

هر فرد و یا هر جامعه ای باید اول متوجه وجود مشکلات خود و جامعه اش باشد و باور کند که مشکل وجود دارد و باید برای حل آنها چاره اندیشی کند. تا زمانی که من باور نکنم که مریض هستم،هیچ وقت به پزشک مراجعه نخواهم کرد.برخی از مردم فکر می کنند که وضعیتی که در آن قرار دارند،سرنوشت محتوم و غیر قابل تغییر اونهاست و باید به این وضع،رضایت بدن.

این باور غلط در اونها به وجود اومده که مثلا غربی ها از ما برترند و ما همیشه باید چشم مون به دست و دهن اونا باشه،درحالیکه همین غربی ها تا دیروز،گرفتار ارباب کلیسای کاتولیک بودند و اجازهء کوچکترین اما و اگر رو در مقابل اونا نداشتند تا اینکه کار به رنسانس(نوزائی) و بیداری اروپائیان در مقابل کلیسا کشید.حالا اگه موضوع انتظار منفی و منفعلانه رو هم که به اینها اضافه کنیم،علت عقب ماندگی جوامع اسلامی روشنتر خواهد شد.

امید واهی به شفاعت هم در کنار اون قضیهء انتظار منفی،مزید بر علت شده برای عدم احساس مسئولیت افراد جامعهء مسلمان در وارد شدن و پرداختن به وظایف اجتماعی خودشون در قبال جامعه و اسلام و زمینه سازی برای ظهور حضرت صاحب الامر(عج).

ادامه داره...


امروز می خوام کمی هم در مورد موضوع انتظار فرج صحبت کنم: 

آیهء اولی الامر (آیهء 59 سورهء نساء)می فرماید:

«یا ایها الذین امنوااطیعواالله و اطیعواالرّسول و اولی الامر منکم...ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از خدا و پیامبر خدا و اولی الامرتان پیروی کنید...»

با توجه به اینکه اهل تسنّن،امامت رو جزو اصول دین نمیدونن،هر فردی رو که به هر طریقی به حکومت و خلافت رسیده باشه،مصداق اولی الامر میدونن:از خلفای راشدین گرفته تا معاویه و یزید و حجّاج ابن یوسف و...

 برخی از این خلفا،فاسدترین و جنایتکارترین افراد روی زمین بوده اند و به نامشروع ترین روش ها به حکومت رسیده اند؛ولی برخی دیگر مانند علی ابن ابیطالب و فرزند ایشان حسن ابن علی(علیهماالسلام)،جزو بهترین بندگان خدا بوده اند و با نصب الهی و رضایت مردم ( و نه به زور شمشیر) به حکومت رسیده اند؛در حالیکه از نظر شیعه و به نصّ صریح آیهء 35 سورهء یونس که می فرماید:

 «أَفَمَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدى ...پس آیا کسى که به سوى حق هدایت مى‏کند سزاوارتر است که از او پیروى شود یا آن کس که خودش را هم تا هدایت نکنند هدایت نمى‏یابد؟...»

غیر از ائمهء معصومین علیهم السلام،هیچ کس نمیتونه مصداق واقعی اولی الامر مورد نظر قرآن باشه.

طبیعی هستش که وقتی فرد فاسد و فاسقی مثل یزید بر سر حکومت باشه،دیگه جائی رو برای جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولّی و تبرّی نمیزاره.چون هدف کلی این پنج دستور،کنار زدن ظالمین و فاسدین هستش که هیچ وقت امثال یزید،این  رو بر نمی تابند.پس طبیعیه که این دستورها رو عملا تعطیل کنن.

هرچند که اهل تشیّع در تفسیر اولی الامر،راه درست رو رفته اند و ائمهء معصومین علیهم السلام رو مصداق واقعی دونسته اند،اما  تفسیر و برداشت نادرست از واژهء انتظار فرج امام زمان(عج)باعث شده است تا این پنج تا فریضه،یعنی جهاد،امر به معروف،نهی از منکر،تولّی و تبرّی،در بین شیعه نیز عملا به تعطیلی کشیده شوند.

برداشت نادرست از مفهوم انتظار(انتظار منفی)،اینه که ما فکر کنیم خود آقا امام زمان(عج) وقتی ظهور فرمودن،خودشون میان و کارها رو انجام میدن و جلوی فساد رو میگیرن و ما وظیفه ای در قبال این پنج فریضه نداریم...

اجرا نشدن این فرایض باعث میشه تا اشرار بر مسلمین تسلط پیدا کنن و زمام امور اونا رو به دست بگیرن؛در حالیکه خداوند در قرآن کریم(آیهء141 سورهء نساء) می فرماید:«...و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین  سبیلا...هیچ تسلطی از طرف خداوند بر مسلمین قرار داده نشده است»

چیزی که متأسفانه ما عملا ً شاهدش هستیم که حتی مکه و مدینه که مهد اسلام هستند،مورد تاخت و تاز دشمنان واقع شده اند؛در حالیکه بر طبق آیهء 28 سورهء توبه:

« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلَا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ : اى کسانى که ایمان آورده‏اید حقیقت این است که مشرکان ناپاکند پس نباید از سال آینده به مسجدالحرام نزدیک شوند و اگر [در این قطع رابطه] از فقر بیمناکید پس به زودى خدا اگر بخواهد شما را به فضل خویش بى‏نیاز مى‏گرداند که خدا داناى حکیم است »

هیچ مشرکی حق نداره وارد اون مناطق بشه؛اما می بینیم که غربی های مشرک و صهیونیست های بدتر از مشرکین،از طریق وهابی ها بر اون کشور تسلط دارن...پس با این اوضاع نمی توان امیدوار بود که دستورهای اسلام اجراء بشه.

انتظار مثبت یک مفهوم فعال و برانگیزاننده هستش که یک منتظر واقعی باید یک سری وظایفی رو در دوران غیبت آقا امام زمان(عج)انجام بده و زمینه رو برای ظهور حضرت صاحب الامر(عج)آماده کنه.

پیامبر اکرم(ص) می فرمایند:دنیا مزرعهء آخرت است....در نگاه اول ممکنه به نظر برسه که این فرمایش،صرفا یک تشبیه ساده هستش که منظور پیامبر اکرم(ص)این بوده که مثلا با انجام عبادات فردی،برای آخرت تون اجر و ثواب به دست بیاورید؛اما میدانیم که کلام معصومین و مخصوصا کلام خود خداوند،یک ظاهری دارد و چندین باطن.باید ببینیم باطن این فرمایش رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)با در نظر گرفتن آیات الهی و فرمایش سایر معصومین و دلایل عقلی،چی میتونه باشه.

اولا در هیچ یک از آموزه های اسلامی،اعم از آیات و روایات،چنین دستوری نیومده که این پنج فریضه رو تعطیل کنیم و انجام و اجرای اونا رو تا زمان ظهور حضرت صاحب الامر(عج) به تأخیر بندازیم و فقط به نماز و روزه و خمس و زکات و حج بپردازیم.

ثانیا عقل سلیم نیز حکم می کنه که ما در جهت اجرای دستورهای اسلام( و نه تعطیلی اونا) تلاش کنیم،زیرا در غیر این صورت،ارسال این دستورها،عبث و بیهوده خواهند بود که انجام کار لغو و بیهوده از ناحیهء خداوند،قبیح و بر خلاف حکمت هستش.

آیات و روایات مربوط به جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد و تولّی و تبرّی،همگی ما رو موظف می کنن به اینکه در جامعه مون جلوی ناهنجاری ها و ظلم و ستم ها و فسادها رو بگیریم.

در حدیثی اومده که:من اصبح و لم یهتمّ بامور المسلمین،فلیس بمسلم:کسی که روزانه به امور مسلمین،اهتمام نداشته باشه،مسلمان نیست.

یا:

کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعیته:همگی شما مانند یک رهبر،در قبال دیگرانی که به مانند زیردستان شما هستند،مسئولیت دارید.

البته از این جا می تونیم به دلایل عقلی نتیجه بگیریم که باید قدرت و حکومتی عادل  وجود داشته باشه تا بتونه با قوهء قهریهء مشروع خود،انجام این فرایض و سایر فرایض فردی رو امکان پذیر بکنه.

پس مسلمین باید با انجام چنین وظایفی،امید به ثواب آخرت داشته باشن؛نه فقط انجام اعمالی مانند نماز و روزه و عزاداری و ...

خداوند در آیه 21 سورهء احزاب می فرماید:لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة......برای شما در وجود رسول خدا(ص)الگو و سرمشق نیکوئی وجود دارد...

این آیه نشون میده که امت اسلامی موظفند که با الگو و سرمشق قرار دادن پیامبر و ائمه علیهم السلام،در جای پای اونا قدم بزارن و در حد توان و وسع خودشون،از اعمال اونا پیروی کنن.پس با این بهانه که ما نمی تونیم مثل پیامبر یا امامان باشیم،نمی تونیم از وظایف خودمون سرپیچی بکنیم.

در آیهء46 سورهء سبأ می فرماید:قل انّما اعظکم بواحده،ان تقوموا لله مثنی و فرادی...بگو من شما را نصیحتی می کنم که دوتا دوتا و تک تک برای خدا قیام کنید...

با در نظر گرفتن این دلایل،اولین چیزی که به ذهن انسان می رسه،موضوع تقسیم کار و تقسیم وظایف بین افراد امت اسلامی پیش میاد:اول باید ببینیم که چه وظایفی رو باید امت اسلام انجام دهند و ثانیا چگونه این وظایف در بین افراد،باید تقسیم بشه.در قسمت بعدی،به این وظایف،اشاره خواهم کرد...

ادامه داره...


در ادامهء مطالبی که در پست های قبلی راجع به دین و دستورهای اون عرض کردم،امروز می خوام در مورد شفاعت در اسلام،چند کلمه ای حرف بزنم: 

در آیات قرآن و احادیث و روایات معتبر،مطالب زیادی راجع به شفاعت در قیامت بیان شده؛اما در میان عوام و مردم کم اطلاع و کم سواد،این موضوع،درست بیان نشده و باعث بروز افکار نادرستی در جوامع اسلامی شده.

خداوند متعال می فرماید:من از حق خودم (حق الله) می گذرم؛اما از حقوق هیچیک از انسانها (حق النّاس) نمی گذرم:یعنی اگه بنده ای از بندگانم نسبت به من،مرتکب ظلم و گناه و نافرمانی بشه،با توبه کردنش و یا مثلا شفاعت شافعان،از گناهان اون بنده،گذشت می کنم؛اما اگر به بنده ای از بندگانم ظلم کرده باشه،تا زمانی که  رضایت قلبی اون فرد مظلوم رو کسب نکنه،اونو نمی بخشم...

درسته که شفاعت وجود داره و بر حقّه؛اما اینطور نیست که با شفیع شدن شافعان در روز قیامت،نظام جزا و پاداش الهی به هم بخوره و هر کس و ناکسی و با هر وضعیتی که داره،به راحتی،مورد شفاعت قرار بگیره و نظام عدالت و بخشش الهی رو دور بزنه...

« شفاعت،عامل کسب شایستگی نجات است؛نه وسیلهء نجات ناشایسته »

پیامبر اکرم(ص) خطاب به حضرت فاطمه(س) می فرمایند:

دخترم! کار کن که فردا،من هیچ کاری برای تو نمی توانم کرد...

از این فرمایش رسول الله(ص) اینچنین برداشت میشه که فاطمه(س) باید خودش فاطمه شود.دختر محمد(ص) بودن، در آنجا به کارش نمی آید.فقط اینجا می تواند به کارش آید و آنهم برای فاطمه شدن. این است معنای شفاعت ؛ نه تقلّب در امتحان و پارتی بازی و باند بازی در محاسبهء حقّ و عدل خدا...

آن چیزی که در بین مردم عوام وجود داره،اینه که انسان هر قدر هم که گناه بکنه و هر قدر هم که حق النّاس به گردن داشته باشه،با یک قطره اشک بر حسین(ع) تمام گناهانش،نه تنها بخشیده میشه؛بلکه حتی گناهانش تبدیل به ثواب میشه...یا مثلا در بین برخی عوام،گفته میشه که:دوستدار علی(ع) در بهشت است ولو خدا را عصیان کند و دشمن علی در دوزخ است ولو خدا را اطاعت کند!!!

هر چند که همهء ما به کرامات ائمّهء معصومین علیهم السلام اعتقاد داریم و شفاعت و بخشش از سوی آن بزرگواران،وعده داده شده؛اما باید توجه داشته باشیم که قضیه به همین راحتی ها هم که عوام فکر می کنند نیست.امام جعفر صادق(ع)در حالی که در بستر شهادت بودند،خطاب به اطرافیان خودشون فرمودند:« شفاعت ما هرگز نصیب کسانی که نماز را سبک می شمارند،نمی شود »

نقل است که زن مسلمانی از قبیلهء بنی مخزوم،سرقتی مرتکب شده بود که پیامبر (ص) می خواست دست وی رو قطع کنه.بزرگان قوم از طریق اسامة ابن زید (که پیامبر،او را خیلی دوست می داشت)خواستند که اون زن سارق رو شفاعت کنن.پیامبر با لحنی قاطع و عتاب آمیز جواب دادند:...اگر دخترم فاطمه(س) هم سرقت کرده بود،دستش رو قطع می کردم...

پس باید توجه کنیم که ما باید با اعمال نیک و پرهیز از گناهان و توبه کردن از اونا،تلاش کنیم تا شایستگی شفاعت رو کسب کنیم؛نه اینکه با امید واهی به شفاعت،واجبات مون رو ترک کنیم و از گناه کردن،ابائی نداشته باشیم...

ادامه داره...