سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

 

 

امید:نظر شما راجع به بحران بیکاری و عدم وجود فرصت های شغلی کافی در کشور برای خیل بیکاران و جوانان جویای کار چیست؟

جمال:البته این موضوع بسیار پیچیده و گسترده ای است که نمی توان با درج چند تا کتاب و مقاله و ...،تمام ابعادش را توضیح داد.اما با این وجود،سعی می کنیم در حدّ توانمان و مخصوصا در حدّ بضاعت علمی مان،راجع به ابعاد آن،صحبت کرده و موضوع را موشکافی کنیم.

واقعیت این است که در حال حاضر که با معضل بیکاری و کمبود فرصت های شغلی مواجه هستیم،بیشتر فرصت های شغلی ای که به وجود می آید،از طریق سفارش ها و توصیه های این نماینده و آن وزیر و فلان مدیر و بهمان سردار و ...است.

 این روش،ضمن اینکه کاملا غیر قانونی است و نیز نمی تواند فرصت های شغلی کافی ایجاد کند،باعث بروز تورّم و شکاف اقتصادی و معضلات اجتماعی و در نهایت،بحرانهای سیاسی و امنیّتی و ...خواهد شد.حتی می توان اثبات کرد که اینگونه فرصت های شغلی کاذب،باعث از بین رفتن فرصت های شغلی واقعی خواهد شد.

امید:چه اشکالی دارد که ما با این روش،برای خیل بیکاران مان،شغل ایجاد کنیم؟هر کدام از این مقاماتی که نام بردید،اگر برای چند نفر،شغل ایجاد کنند،مجموعهء کسانی که از این طریق،صاحب حقوق و مزایای شغلی می شوند،عدد بسیار بزرگی را تشکیل خواهد داد که این می تواند بار سنگینی را از دوش دولت و ملت بردارد و قدم مهمی را در جهت رفع بحران بیکاری و تبعات منفی آن بردارد؟همین چند درصد هم که مشغول به کار شوند،از هیچی بهتراست؛اینطور نیست؟

جمال:فرض کنیم که به تعبیر شما،درصدی از بیکاران،از این طریق،صاحب شغل بشوند:پس تکلیف بقیه چی میشه؟

امید:خب برای بقیه هم باید دنبال راه های دیگری بود.هر کسی که در مجموعهء رژیم قرار دارد،در حدّ توان خودش،عده ای را مشغول به کار کند و بیشتر از آن هم از آن فرد مسئول،نمی توان توقّع داشت.

جمال:نمی توان با اینگونه روش های من در آوردی و آزمون و خطا،امیدوار بود که مشکل بیکاری و بحرانهای ناشی از آن، حل گردد.نظر من این است که به جای این گونه روشهای غیر قانونی و در عین حال،مضرّ،باید به راه حل های منطقی تر و علمی تر و کلان تر فکر کنیم.نمی توان با مدیریت جزیره ای،مشکل بزرگی به نام بیکاری را در کشور عظیمی مثل ایران حل کرد.

امید:لطفا بفرمائید که عیب و ایراد روش فوق در ایجاد فرصت های شغلی و در نهایت،پیشنهاد خودتان چیست؟قبل از آن هم لطفا منظورتان را از مدیریت جزیره ای،توضیح دهید.

جمال:منظور از مدیریت جزیره ای این است که هر شخص یا گروهی،بدون توجه به اشخاص یا گروههای دیگر،دست به انجام کاری بزند.نتیجهء این تکروی ها این خواهد بود که اقدامات افراد یا گروههای مختلف،با همدیگر تصادم پیدا کنند و حتی همدیگر را خنثی نمایند.مثال جالبی که می توانم بزنم این است که برخی نمایندگان برای افزایش فرصت های شغلی،طرحی را به مجلس بدهند تا کارخانه های تولید خودرو،تولیدشان بیشتر شود تا افراد بیشتری،مشغول به کار شوند؛اما از طرفی،تعداد دیگری از نمایندگان مجلس برای کاهش آلودگی محیط زیست،طرحی را به مجلس بدهند تا کارخانجات خودروسازی،تولیدشان را کمتر کنند تا آلودگی کاهش یابد.حالا مجلس یا شورای نگهبان یا مجمع تشخیص مصلحت، کدام یک از این دو طرح را تصویب کنند؟افزایش تولید خودرو یا کاهش تولید خودرو را ؟به اینگونه اقدامات ناهماهنگ و متضاد می گویند مدیریت جزیره ای.

 ما در حال حاضر،نزدیک به 300 نماینده در مجلس داریم.در خوشبینانه ترین فرض،اگر هر کدام از این نمایندگان بتوانند از طریق توصیه و سفارش نویسی به ادارات و شرکت های دولتی،برای 500 نفر شغل ایجاد کنند،مجموعا برای 150000 نفر شغل ایجاد خواهد شد.فرض کنیم که هرکدام از مقامات دولتی،اعم از وزرا و مدیران و فرماندهان نظامی و انتظامی و امنیّتی و ... هم تعدادی را از طریق توصیه و سفارش،استخدام کنند و تعداد آنها در خوشبینانه ترین فرض،850000 باشد.با احتساب آن تعدادی که نمایندگان،استخدام کردند،به علاوهء این تعدادی که سایر مقامات دولتی استخدام کردند،مجموع افراد استخدامی در خوشبینانه ترین حالت،یک میلیون نفر خواهد شد(توجه کنید که ایجاد  500 شغل برای هر مقام دولتی،بسیار اغراق آمیز است و کمتر مقامی،چنین قدرت و نفوذی را دارد)آیا واقعا تعداد بیکاران کشور،فقط یک میلیون نفر است؟تازه مگر همهء مردم هم این توانائی را دارند که به مقامات دولتی متوسل شوند؟فلان روستائی که در فلان منطقهء دور افتادهء پشت فلان کوه زندگی می کند،مگر به مقامات،دسترسی دارد؟آیا این بر خلاف عدالت اجتماعی نیست؟

امید:حق با شماست.تعداد بیکاران واقعی کشور،بسیار فراتر از یک میلیون نفر است و دائما هم به تعداد آنها افزوده می شود... فرمودید که علاوه بر کافی نبودن این تعداد فرصت شغلی، اینگونه روش ها،تبعات و آثار تورّمی و مخرّبی هم دارد.در مورد آنها توضیح دهید.

جمال:اولا سیستم اداری کشور در حال حاضر،ظرفیت پذیرش این همه کارمند را ندارد و بسیار محدود تر از این حرف هاست.ثانیا در تقسیم بندی مشاغل،ما با شغل کاذب و شغل واقعی مواجه هستیم.شغل واقعی یعنی اینکه فرد شاغل بتواند بدون دست زدن به کارهای غیر قانونی مانند قاچاق و ...،چیزی را تولید کند و یا منشأ انجام خدمتی شود.پس شغل واقعی،منجر به یک تولید و یا یک کار خدماتی خواهد شد.به عنوان یک مثال ساده،ایجاد انرژی برق،یک کار تولیدی،و ایجاد یک ارتباط تلفنی،یک کار خدماتی به حساب می آید.

اما در شغل کاذب،یا تولید از طریق روشهای غیرقانونی و غیر منطقی مانند برداشت های غیر مجاز از منابع طبیعی مانند جنگلها و مراتع و معادن و ...،و یا از طریق انجام کارهای دلّالی و واسطه گری و قاچاق و ... انجام می شود.

شغل واقعی،نتیجه اش رفع نیاز های جامعه از طریق معقول،بدون وابستگی به بیگانگان و بدون خروج ارز از کشور و بدون به هدر رفتن منابع و ثروتهای ملی و ایجاد نقدینگی و تورّم و ... است.

اما مشاغل کاذب،ضمن اینکه باعث از بین رفتن مشاغل واقعی می گردد،باعث خروج ارز از کشور و وابستگی به بیگانگان و ایجاد نقدینگی و تورّم و در نهایت،دامن زدن به بیکاری و معضلات مربوط به آن خواهد شد.

امید:منظورتان از نقدینگی و تورّم را به زبان ساده توضیح دهید.

جمال:اگر افراد جامعه،پول های بادآورده ای را بدون زحمت و تلاش منطقی و قانونی به دست آورند،آنها را خرج مصارف غیر ضروری و تجملات و ... خواهند کرد.برخی افراد جامعه،به محض اینکه چنین پولهائی را به دست بیاورند،دست از کارهای تولیدی و خدماتی قانونی خواهند کشید و با استفاده از این نقدینگی بادآورده، به دلّالی و واسطه گری و قاچاق و ... خواهند پرداخت که مطمئنا اینگونه اقدامات،به ضرر جامعه خواهد بود:خروج ارز از کشور و گرانی، از مضرّات بارز رشد نقدینگی است.

امید:لطفا با استفاده از یک مثال عملی و ملموس،موضوع را توضیح  دهید.


...ادامه دارد...