سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

 

بحث دنیا و آخرت،در مذهب ما،تعبیری است از بحث تصادم میان «سود» و «ارزش»،در انسان شناسی جدید و اخلاق امروز.

بر خلاف آنچه که در ذهن عموم است،مکان جغرافیائی خاص و مشخصی به نام «دنیا» و «آخرت» نیست.دنیا یک صفت است؛ و آخرت،نوعی مرحله و بینش و تلقّی و برداشت.یعنی این شیء واحد،در نوعی ارتباط خاص با من،پدیده ای دنیائی میشود و در رابطه ای دیگر،پدیده ای آخرتی.توصیهء حضرت علی(ع) به «عاصم ابن زیاد حارثی»،نشان دهندهء این بحث است که می فرمایند:اگر این خانهء بزرگ و این ثروت را – که پدیده ای صد در صد مادی است – در راه خدمت به مردم و انجام کاری بزرگ صرف کردی،پدیده ای آخرتی می شود؛و اگر همین را در خدمت منافع شخصی و زندگی خصوصی ات قرار دادی،به ظلم و گناه و انحراف و دنیازدگی دچاری؛و این،پدیده ای دنیائی است.

در صورتی که در ذهن ما،هر چه مجرد و ذهنی و غیبی است و مربوط به بعد از مرگ و به ورای طبیعت مادی و محسوس،آخرتی است.و هر چه طبیعی و مادی و محسوس،دنیائی.

پول،نان،ثروت و ...مادی است،طبیعی است،این جهانی است؛اما در نوعی رابطه با من،آخرتی می شوند؛و در نوعی دیگر،دنیائی.این است که گاه یک عمل مذهبی و یک پدیدهء ذهنی و یک ایمان ماوراءالطبیعی،دنیائی می شود.و گاه یک پدیدهء صد در صد اقتصادی و مادی و مربوط به جسم و آسایش و ثروت،و امکانات تکنیکی و مادی،آخرتی.

اسلام،فقر را محکوم می کند و نان و ثروت را تجلیل.در قرآن،هر جا که «فضل الله» هست،به معنای ثروت مادی است،نه ایمان و علم.و این سه تعبیر: «معروف»،«خیر» و «فضل خدا»،که هر سه در قرآن و حدیث،به معنای ثروت مادی است،نشان دهندهء این است که،قرآن این همه به زندگی مادی و طبیعی و به طبیعت مادی و محسوس،اهمیت می دهد.به طوری که بیشتر قَسَم هائی که خدا در قرآن می خورد،به اشیاء و پدیده های مادی و محسوس و طبیعی است؛و نام بیشتر سوره های قرآن،از این پدیده های مادی،عینی،اجتماعی و واقعی بشری گرفته شده است.

مخالفت من با سرمایه داری را،با مخالفت با سرمایه اشتباه کرده اند.سرمایه در اسلام،«خیر» است،«معروف» است،«مغانم کثیر» و «فضل خدا» است. اینها کلماتی است که به معنای سرمایه است.صحبت این است که پول دست چه کسی باشد.کسی با پول،نه تنها مخالف نیست،بلکه خیلی هم موافق هستیم!

در اسلام نگاه کنید که نان،زیربنای نیایش است.

«الخُبزُ ما عُبِدَ بِهِ الرّحمان»(نان،چیزی است که با آن،خداوند عبادت می شود!).یا:

«من لا معاش له،لا معاد له»(هرکس،دنیایش تأمین نباشد،آخرتش هم تأمین نیست).این بینش،درست ضدّ آن بینش مذهبی و عرفانی و صوفیانه است که ما داریم؛که باید «اندرون از طعام خالی داریم» تا قارّ و قور کند و خیال کنیم که ندای غیبی است!

فقر،کفر است؛و زیربنای معاد،معاش است(این ها همه روایت است)؛تا معاش دست چه کسی باشد.سرمایه داری می گوید دست چند نفر باشد.خب بقیه چی؟بقیه با فقر و کفر و ذلت باید بسازند.در حالی که «النّاس مسلّطون علی اموالهم»،نه افراد؛الناس،یعنی همهء مردم.

پایان