سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

نظر

تاریخ اسلام،از آغاز،این اصل را ثابت کرده است که «اسلام،هرگاه رویاروی با دشمن درگیر بوده است،همیشه پیروز بوده است؛حتی در نهایت ضعف خویش و اوج قدرت خصم».اما هنگامی که دشمن،جامهء دوست را می پوشیده است و شرک و فساد،ردای تقوا به تن می کرده است،اسلام در اوج جلال و شکوه و شعائر و ظواهرش،از درون مسخ می شده و حقیقت و حیاتش را از دست می داده،و پاک ترین و صمیمی ترین یاران و راهبرانش را به شمشیر خودش قربانی می کرده اند!

و بنی امیه،هنگامی که بت لات و هُبَل رادر دست می گرفتند،و بر روی پیغمبر(ص) شمشیر می کشیدند و قرآن را به تیغ و تیر می زدند،سرنوشت شان،شکست در «بدر» بود و رسوائی در «خندق».و اسلام،پس از هر ضربه ای که از دشمن می خورد،نیرومند تر و تابناک تر سر بر می داشت و گامی پیش تر می نهاد.

ولی ناگهان ابوسفیان،از آن سوی خندق به این سو آمد و خانه اش که بیست سال کانون توطئه علیه اسلام بود،پناهگاه اسلام شد؛و یزید،فرزندش،مجاهد بزرگ اسلام شد،که پرچم توحید را در شام برافراشت؛و فرزند دیگرش معاویه،صحابی پیغمبر و دائی مؤمنان و کاتب قرآن شدند.آنگاه توانستند شکست بدر را در صفّین جبران کنند.زیرا در بدر،به هُبَل سوگند می خوردند و در صفّین،به الله!

در آنجا(بدر) قرآن را به تیغ و تیر می زدند و در اینجا(صفّین)بر سرِ نیزه ها برافراشتند.و این بود که در خندق،چون در آن سو بودند،ضربتی خوردند که «از عبادت عابدان هر دو جهان بهتر بود»[اشاره به هلاکت عَمر ابن عَبدُود با ضربهء علی(ع)].ولی چون به این سو خزیدند،در صفّین،از مردی که آن ضربه،کار بازوی او بود،به سادگی انتقام گرفتند.

هرکس پیامبر اسلام(ص) را می شناسد،و قرآن را می شناسد،به خوبی میداند که تنها خطری که این دو،همواره از آن یاد می کنند و از آن بر جان اسلام و امت اسلام بیمناکند،مشرک نیست،کافر نیست،بت پرست نیست،مادی و دهری و طبیعی و خدانشناس نیست.زیرا اسلام،همواره در نبرد فکری و نظامی با این دشمنان،پیروز بوده است.دشمن خطرناک،«منافق» است؛ستمگری که لباس عدل اسلام بر تن دارد؛بت پرست و آدم پرست و پول پرست و زورپرستی،که شعارش توحید است؛برده فروش و دین فروش و علم فروش و مردم فروشی که خود را به شکل «مرد آخرت» گریم کرده است؛عنصری که آلت دست کفر است و اسلام را آلت دست خویش ساخته است؛کسی که پاسدار جهل و تخدیر است و مُروّج خرافه،دروغ و وهم،و عامل رکود و جمود و ذلت جامعه و اغفال مردم از زندگی و سرنوشت و فقر و خواری و خطر و دسیسهء دشمن،و بالاخره از هر چه در جهان و جامعه می گذرد،به نام اسلام،آنان را به تسلیم می خواند؛و برای خشنودی و آسوده خاطری خداوندان زمین،در لباس دروغین تقدس،خشنودی خدا را ابلاغ می کند؛و خدای اسلام را که،«عزت» را دوست می دارد و پیغمبر اسلام(ص) را که ثروت را «خیر» می خواند و اسلام را که دین «علم و عدل و آهن» است،به گونه ای معرفی می کند که به ازای تحمل جهل و ظلم و ضعف و فقر و عقب ماندگی و مرض،پاداش خیر می دهند! تا از دست قدرتهائی که همیشه از جهل و فقر و انحطاط و موهوم پرستی مسلمانان تغذیه می کنند،پاداش خیر بگیرند.

ادامه دارد...