سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

نظر
  1. غربی ها فرهنگ گذشتهء افریقائی ها را نفی کرده اند؛اما فرهنگ گذشتهء ما مسخ کرده اند که البته مسخ،بدتر از نفی است.نتیجه اش این است که ما خودمان به دامن غربی ها فرار کنیم.

  2. تمدن اسلامی همانند یک قیچی آمده و بین خویشتن قبل از اسلام و بعد از اسلام ما فاصله ای انداخته است که خویشتن قبل از اسلام فقط در موزه ها قابل مشاهده است و تودهء مردم ما از آنها چیزی به یاد نمی آورند.بازگشت ما باید به خویشتن بالفعل و موجود در نفس و وجدان جامعه باشد که مثل یک ماده و منبعی از انرژی به وسیلهء روشنفکر بازشکافته و اسخراج شود و به حیات و حرکت افتد؛نه آن خویشتن باستانی بر اساس استخوانهای از بین رفته.آن خویشتنی است که بر اساس احساس عمیق ارزشهای معنوی و انسانی و روح و استعداد خود ماست.

  3. در آنچه که الان به نام مذهب است،انسان همه کار را برای آخرت می کند و برای دنیا هیچ وظیفه ای نه از لحاظ رشد خودش و نه از لحاظ زندگی اجتماعی و نه از لحاظ انجام مسئولیت هایش احساس نمی کند و همین مذهب است که هر روشنفکری را که آگاهی اجتماعی دارد،بیزار می کند و فراری می دهد.

  4. اسلام را باید از صورت تکراری و سنت های ناآگاهانه ای که بزرگترین عامل انحطاط است،به صورت اسلام آگاهی بخش مترقی معترض و به عنوان یک ایدئولوژی آگاهی دهنده و روشنگر مطرح کرد.

  5. اسلام باید به صورت یک ایمان خودآگاهانه و نه فقط به صورت مجموعه ای از شعائر و علائم و اعمال،که فقط برای ثواب اخروی انجام می شود؛بلکه به صورت بزرگترین نیروئی در آید که به انسان،قبل از مرگ مسئولیت و حرکت و میل به فداکاری می بخشد.

  6. دکتر محمد مصدق:تا زمانی که اصول و رفتار و اخلاقی را که باعث تسلط بیگانه شده است،از دلهای خود نرانیم،به این خلع ید‍[از شرکت نفت انگلیس] نخواهیم توانست جنبهء قطعیت بدهیم.

  7. در کشور ما،امّلیسم و فکلیسم- یکی در دفاع از مذهبی که نمی دانست،و دیگری در استقرار مکتبی که نمی شناخت- جنجالهای مهوع و کشمکش های زشتی به راه انداختند که هر کدامشان پیروز میشد،نتیجه اش شکست این مردم بود و هر کدامشان شکست میخورد،نکبت اش دامنگیر این ملک میشد و بدبختی شوم تر اینکه جنگ یکسره نشد و به شکلی در آمد که ما،هم به نکبت شکست این یکی مبتلا شدیم و هم به نکبت شکست پیروزی آن دیگری!

  8. در قطب بندی های استعماری جهانی،یک واقعیت سیاسی را به صورت یک واقعیت اجتماعی تأویل نموده اند و این یک قاعدهء رایج است که همیشه باطل را با توسل حیله گرانه به حقیقت،به خورد مردم می دهند.

  9. در حالیکه در دنیای اسلام،نهضت سید جمال در دو جبههء فرهنگی و سیاسی پیش می رفت و خودآگاهی مترقی اسلامی ضد استعماری،توده های وسیعی را بسیج میکرد،در جامعهء ما باز عالیترین شعارها،از جانب متدیّن ها،تسخیر مجدد مدارس قدیمه بود و روضه خوانی ها و...و خلاصه بازگشت به بیست سال پیش و نه هزار و سیصد سال پیش که شعار سید جمال ها بود...

  10. از طرفی،در این محیط راکد و در این روزگاری که استعمار میکوشد تا با قلب و مسخ و محو ارزشهای فرهنگی و تاریخی و شخصیت معنوی و مذهبی ملت های شرقی و تحمیل فرمهای زندگی فردی و اجتماعی خود بر آنها،در عمق اجتماعی و فکری و ذوقی آنها رسوخ کند و ماندگار شود و ریشه بندد،راه نجات(!)ما این است که به قول آن روشنفکر اصلاح طلب نواندیش:بمب تسلیم به فرنگی را در این محیط در اندازیم و منفجر کنیم و بالاخره ار فرق سر تا نوک پا فرنگی شویم!

    ادامه دارد...