سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

نظر

حرف های اصیل،حرف هائی نیستند که برای «شنیدن» زده می شوند؛حرف هائی هستند که برای«زدن» زده می شوند.نوشته های اصیل،نوشته هائی نیستند که برای خواندن نوشته میشوند؛نوشته هائی اند که برای «نوشتن» نوشته می شوند.این حرف ها و این نوشته ها است که،همیشه خطاب به نوع چهارّم از آدم هایند.

 

حرف هائی که خود آدم نیز در آن جا،مستمع بیگانه ای است.و حرف هائی که می گوئیم،نه تا چیزی گفته باشیم،بلکه تا چیزی شنیده باشیم؛و حرفهائی که،دیگر سر به ابتذالِ گفتن فرود نمی آورند.باید اندیشید،فقط اندیشید؛بیان ندارد.بیان؟چرا دارد،امّا زبانی و کلمه ای نیست.

 

و حرف هائی که دیگر در دسترس اندیشه هم نیست.اوج می گیرند و بی وزن میشوند و تنها در فضای خیال می پرند.گوئی «پرندگان موهومی اند،که در عدم پرواز می کنند.»

 

و حرف هائی که دیگر در فضای خیال هم نمی گنجند؛آن جا هم برایشان تنگ است.

 

و حرفهائی نیز هست که بی قرارند،بی تاب اند،یک جا بند نمی آورند.

 

و حرفهائی که فقط نگاه ها می زنند.

 

سرمایهء هر دلی،حرف هائی است که برای «نگفتن» دارد!

 

خدا از آدم های قالبیِ رامِ خُشکه مقدّس و یک بُعدی بدش می آید؛اگر نه،چرا فرشته های مطیع و پاکش را که همگی از آغاز خلقت شان،«یا در حال رکوعند و یا در حال سجود»،به پای آدمِ عصیانگرِ خطاکارِ خونریز می افکند؟

 

علی(ع) چرا چهارهزار خرمقدّس حافظ قرآن و شب زنده دار صائم الدّهر قائم اللّیل را در نهروان،به زیر شمشیر مردانه اش می گیرد؟

 

خدا از آدم هائی که ضعف و زبونی خودشان را،می خواهند با خداپرستی جبران کنند،بیزار است؛از آنها که یک تخته شان کم است و جای خالی آن را،با مذهب پر می کنند،نفرت دارد.

 

خدا آدم های ذلیل و طمّاع و ترسو و چاپلوس را دوست ندارد.خدا دوستدار «آشنا» است؛عارفِ عاشق می خواهد،نه مشتری بهشت!

 

ادامه دارد...