سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

نظر

«دوست داشتن»،از عشق،برتر است.عشق،یک جوشش کور است،و پیوندی از سر نابینائی.امّا دوست داشتن،پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت،روشن و زلال.

عشق،بیش تر از غریزه آب می خورد؛و هرچه از غریزه سر زند،بی ارزش است.و دوست داشتن،از روح طلوع می کند،و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد،دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می یابد.

عشق،با شناسنامه بی ارتباط نیست،و گذر فصل ها و عبور سال ها،بر آن اثر می گذارد.

امّا دوست داشتن،در ورای سنّ و زمان و مزاج،زندگی می کند،و بر آشیانهء بلندش روز و روزگار را دستی نیست.

عشق،در هر رنگی و سطحی،با زیبائی محسوس،در نهان یا آشکار،رابطه دارد.امّا دوست داشتن،چنان در روح غرق است،و گیج و جذب زیبائی های روح،که زیبائی های محسوس را به گونه ای دیگر می بیند.عشق،توفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است؛امّا دوست داشتن،آرام و استوار و پروقار و سرشار از نجابت.

عشق،با دوری و نزدیکی در نوسان است.اگر دوری به طول انجامد،ضعیف می شود؛اگر تماسّ دوام یابد،به ابتذال می کشد؛و تنها با بیم و امید و تزلزل و اضطراب و «دیدار و پرهیز» زنده و نیرومند می ماند.امّا دوست داشتن،با این حالات،ناآشنا است؛دنیایش،دنیای دیگری است.

عشق،جوششی یک جانبه است.به معشوق نمی اندیشد که کیست؟یک«خود جوشی ذاتی» است؛و از این رو همیشه اشتباه می کند،و در انتخاب به سختی می لغزد،و یا همواره یک جانبه می ماند.امّا دوست داشتن،در روشنائی ریشه می بندد و در زیر نور،سبز می شود و رشد می کند؛و از این رو است که همواره پس از «آشنائی» پدید می آید.

ادامه دارد...