از میان همهء متفکّران و همهء نویسندگان و دانشمندان امروز جهان،کسی چون شاندل*(shandel) مرا گرفتار عالم خویش نکرده است.روح او در همان فضا سیر می کند که روح من؛اندیشه اش قدرت و ظرافت آمیخته ای را دارد،که من دوست می دارم؛و آرزو می کردم که کاش می داشتم.و قلم اش،زبان اش و نگاهش،همچنان است که قلم،زبان و نگاه من می کوشد تا آنچنان باشد؟
سخنانش که هر کدام،جز عمق فکری،طعم و بوی خاصّ و خُلق و خوی ویژه ای دارد،مرا سخت سیراب می کند.او منطق فلسفی یونانی را با احساس اِشراقی شرقی در آمیخته است؛و با علوم و مِتُد علمی امروزین مجهّز کرده؛و از هنر و به ویژه شعر به آن پیرایه ها بسته،و تزئین کرده و برای خویش یک نگاه ساخته که با آن می بیند؛یک زبان ساخته که با آن می گوید؛و یک روح که با آن زندگی می کند.و این همه از لابلای سخنانش پیداست:
«دلی که عشق ندارد و به عشق نیاز دارد،آدمی را همواره در پی گمشده اش،ملتهبانه به هر سو می کشاند.خدا،آزادی،هنر و دوست،در بیابانِ طلب،بر سر راهش منتظرند تا وی کوزهء خالی خویش را از آب کدامین چشمه پر خواهد کرد.»
پروفسور شاندل،متفکّر بزرگی بود؛«قدری فیلسوف،قدری شاعر،قدری سیاستمدار،قدری نویسنده،قدری...» و خیلی چیزهای دیگر.
در همهء رشته های معرفت «انسانی»،آگاهی عمیق و روشن و دقیقی داشت.هیچ کس چون او،«انسان» را و «جهان» را نمیشناخت.او ،هم چهرهء مادّی و عینی انسان،هم جهان محسوس را خوب می شناخت و هم چهرهء روحانی و جهان معنوی را.
در جهان،در انسان،تنها دو نکته بود که برایش به عنوان دو سؤال مطرح بود.یکی سؤال پیچیده تری که او را سخت به خود مشغول می داشت و غالباً به آن می اندیشید و دیگری کمی ساده تر.
شاندل معتقد بود که ارزش علمی هر عالمی،تنها به میزان اطّلاعات اش بستگی ندارد؛بلکه بیشتر به سؤالات و به خصوص نوع سؤالاتی است که «برایش» مطرح است؛چنان به این اصل معتقد بود که گوئی به سؤال های علمی،در انسان و جهان،بیشتر اهمّیّت می داد و در برابر آن حسّاسیّت داشت تا جواب ها.و از این رو بود که به این دو سؤال شگفتی که برایش مطرح بود،حتّی بیش از همهء معلومات و همهء علوم و همهء وجوه زندگی مادّی و معنویش می اندیشید.
*شاندل(shandel )در زبان فرانسوی،معادل (candle)در انگلیسی به معنای «شمع»،عنوان یک شخصیّت خیالی است که دکتر علی شریعتی،آن را برای بیان برخی اندیشه های خود،پدید آورده است.«شاندل»،همزبان آشنائی بوده است برای روح غریب و تنهای شریعتی.«شمع» نیز کلمه ای است مرکّب از سه حرف نخستین نام او:شریعتی مزینانی،علی!
ادامه دارد...