روشنگری اجتماعی

پیغمبر اسلام(ص)به عنوان فرماندهء ستاد،به فرماندهء سپاهی که به موته اعزام می کند استراتژی جنگ را به این ترتیب طرح و اعلام می کند:...سپاه بایستی از فلان نقطه حرکت کند...طوری حرکت کنید که از نزدیکی آن خرابه های قدیمی که رد می شوید در آنجا توقف نکرده به سرعت از آنجا عبور کنید.موقع حرکت را طوری انتخاب کنید که به هنگام شب وارد موته شوید...شب را در همانجا استراحت کنید...و شبانه با توجه به اوضاع و شرایط،تصمیم بگیرید که آیا صبح می توان نبرد را آغاز کرد یا خیر.در صورت مثبت،مؤذن،اذان را با صدای بلند نگوید تا سپاه متوجه باشد که بلافاصله بعد از نماز،حمله را باید شروع کرد و چنانچه شرایط نامساعد بود و تصمیم به تعویق و تأخیر حمله بود،مؤذن،اذان صبح را با صدای بلند بگوید تا افراد سپاه بدانند که حمله را امروز آغاز نخواهند کرد...

 

پایگاه خود را طوری انتخاب کنید که اولا بین سپاهیان روم و قبائل عرب شام که مستعمره و هم پیمان روم هستند قرار گرفته باشد تا از پیوستن دو نیرو به یکدیگر و تقویت نیروی دشمن جلوگیری شده باشد...ثانیا مناسب ترین موضع برای عملیات جنگی باشد و ثالثا پشت آن به پناهگاه و گریزگاهی متصل باشد که به هنگام شکست احتمالی،مورد استفاده قرار گیرد و رابعا به خانه های آن قبایل عرب شام،مشرف باشد تا چنانچه آنها از مسیر دیگری به تقویت سپاهیان روم پرداختند،امکان حمله به خانه و خیمه های بی دفاع آنها موجود باشد تا به خاطر حفظ خانه ها و خیمه های خود،از چنین اقدامی منصرف شوند...

 

ضمنا اول بایستی پرچم به دست زید ابن حارثه باشد،چنانچه او شکست خورد،جعفر ابن ابیطالب بایستی پرچم را به دست گیرد و اگر او هم شکست خورد،عبدالله ابن رواحه باید عهده دار این کار باشد...و اگر او هم شکست خورد،خودتان در آنجا تصمیم بگیرید که چه کسی را به فرماندهی انتخاب کنید و پرچم را به او بسپارید....

 

تا اینجا استراتژی کلی جنگ است که پیغمبر قبلا طرح کرده و برای اجراء،به فرمانده سپاه خود ابلاغ کرده است.و اما تاکتیکهای این استراتژی،همان تدابیر و روشها و وسایلی است که بعد از شروع به پیاده کردن آن،بسته به شرایط غیر قابل پیش بینی،اتخاذ و اجرا می شود،مثلا هر یک از فرماندهان سه گانهء مذکور،برای تحقق استراتژی جنگ،تاکتیک هائی را ضمن عملیات و درگیری به معرض اجراء می گذارند...

 

تا اینکه بالأخره سومین فرمانده انتصابی هم شکست می خورد و کشته می شود.افراد سپاه،خالد ابن ولید را که تازه مسلمان شده اما فرمانده شجاع و مشهور عرب است به فرماندهی سپاه انتخاب می کنند.خالد متوجه می شود که ادامهء جنگ سپاه سه هزار نفری او در برابر دویست هزار سپاه روم و عرب جایر نیست.چه در صورت ادامهء جنگ،همهء این سپاه سه هزار نفری که همهء سپاه اسلام است،نابود گردیده،سپاه دویست هزار نفری دشمن به سوی مدینهء بی دفاع که پایگاه جدید اسلام تازه پاست سرازیر خواهد شد...

 

ادامه دارد...