این اشتباه است که گمان کنیم روشنفکر همان دانشمند،فیلسوف،هنرمند یا تکنسین است که اسلام را با بینش جدید علوم و تمدن امروز غربی بنگرد!
در صورتی که روشنفکر،انسان آگاه مسئولی است،اعم از کارگر،کشاورز،دانشجو،نویسنده،هنرمند،دانشمند،بیسواد...که از استحمار،استعمار،استبداد،فاصلهء طبقاتی یا هر رنج دیگر انسان و مردم رنج می برد و خود را مسئول ریشه کن کردن آن می داند و به دنبال یک ایدئولوژی می گردد و یک آگاهی،یک ایمان.همسنگریِ ما هم با روشنفکران دنیا،همسنگری با چنین انسانهائی است؛نه با دانشمند،فیلسوف،هنرمند،آکادمیسین،استاد دانشگاه،مستشرق و اسلام شناس دنیا...!چرا که اینها اگر روشنفکر – به معنای فوق – نباشند،بزرگترین دست اندر کاران استحمار و استعمار بین المللی هستند که نه تنها در صف روشنفکران قرار ندارند،بلکه در جبههء دشمنان آنها هستند!
به عبارت دیگر،وجه مشترک ما با روشنفکران جهان،درد مشترک یک دانشجو یا رهبر- عالم - اسلامی است با یک برنج کار ویتنامی،بومب افریقائی،کارگر اروپائی و رنجبر امریکائی که قربانی استحمار فرهنگی و استعمار بین المللی یا استثمار داخلی شده اند؛نه با مکتشف یا مخترع اروپائی یا آمریکائی ای که دردش بی دردی خودش است و دردمندی ما!چه،اگر در برابر اینها عقده ای هم داشته باشیم،عقدهء همدردی نیست،بلکه عقدهء نفرت و بیزاری از آنهاست،حتی اگر شرق شناس باشد که خیلی هم هندوانه زیر بغل ما بگذارد!و اسلام را دینی معرفی کند که برای صلح جهانی و مبارزه با ماتریالیسم و مارکسیسم،حتی از مسیحیت که مذهب اوست،شایسته تر و قوی تر است.
ادامه دارد...