ولی از آنجا که این سنت در اسلام و ایران سابقه نداشت و حتی بسیاری از عناصر آن،ناشیانه اخذ شده بود،بدون آنکه به اقتضای روح اسلامی و افکار مذهبی ما،در آن تغییراتی بدهند،علمای مستقل اسلامی و اساسا حوزهء علمی و روشنفکران شیعی،آنرا وارد متن کار جدی تبلیغی نکردند و در نتیجه،از نظر سطح،بسیار رواج یافت؛اما از نظر عمق و ارزش فکری و هنری،همچنان خام و عامیانه و منحط باقی ماند،چنان که حتی هم اکنون نیز احساس می شود که علما و دانشمندان و طلاب و افرادی که از نظر مذهبی،فرهنگ بالائی دارند و جدی اند،با چشم بیگانه ای در آن می نگرند و آن را به خود مربوط نمی دانند ولی،در برابر آن هم هرگز نمی ایستند و با نوعی محافظه کاری،آنرا پذیرفته اند و حتی،برخی در ظاهر،به گونه ای هم تأئید هم می کنند و تودهء مذهبی،به خصوص در روستاها هنوز بدان دلبستگی شدید دارند و امروز،چون به صورت یک سنت دیرینه در آمده است و از قدیم مانده است،هرچند منحط و حتی در برخی موارد،زشت،و برخی عناصر آن،مغایر با عقائد موجود،(وجود صلیب پیشاپیش هر دسته،لخت شدن مردان در معرض عام،حضور شخصیت های بزرگ،شخص پیغمبر و امام و حتی حرم اهل بیت - حضرت زهرا و زینب و سکینه و رقیه و حتی جبرئیل!...و یا انتخاب فلان کلب رجب با یک من ریش و یک متر سبیل بناگوشی در نقش حضرت سکینه دختر سه سالهء امام حسین و اعلام نمایش با موزیک و داشتن آلات موسیقی چون سنج و طبل و قره نی و شیپور که یک ارکستر واقعی آن عصر را تشکیل می دهد...)هیچ کدام،اشکالی ندارد و موجب کوچکترین انتقادی نشده است!!!
ادامه دارد...