امروز،مسئولیت عالم شیعی و همچنین مسئولیت روشنفکر و انتلکتوئل و تحصیلکرده و متجدد و مردم ما،روشن است.تاجری که تجارتی کهنه دارد و مثلا پشم و پیله و غله معامله می کند،درمی یابد که زمانه دگرگون شده است و تجارتش،تجارت روز نیست.پس بلافاصله سرمایه گذاریش را عوض می کند و از آن بازار،بیرون می آید و نمایندگی جنس خارجی می گیرد.چرا که می داند آن تجارت کلاسیک مرده است؛اما همین آدم که چنین آگاهی روشن بینانه ای به زمان خویش دارد،چون به مسائل مذهبی می رسد،کهنه پرست و سنت گرا می شود.دست به آب و آتش نمی زند،کوچکترین تغییری در کارش نمی دهد و حتی در پولی که می دهد هیچ احساس مسئولیتی نمی کند.فقط همین که پولی بدهد،کلک را کنده و تصفیه شده است.
به چنین آدمی - که معتقد و مسئول است - می گویم که چگونه در میان حجرهء پرتت،دگرگونی اقتصادی و تغییر جهان و زیربنای زمان و دیگر شدن مصرف و روایط تجاری و اقتصادی جهان را احساس کردی،اما احساس نکردی که در برابر دور و بیگانه شدن جامعه و زمان و مذهبی که بدان معتقدی و ایمانی که بدان دل بسته ای و در برابر شخصیت هائی که پیامبر و امامشان می دانی - و می بینی که از میان نسل جوان و فرهنگ و روح جوان،رخت بر بسته اند - مسئولی؟و نمی دانی که امروز برای شناختن اینها - پیامبر و امامانت،یک کتاب،بهتر از یک تکیه است؟پس چرا باز تکیه می سازی؟
کتابهائی می شناسم که اگر به فارسی ترجمه شود،اعتقاد و ایمان تازه ای به نسل جوانمان می بخشد.اما ترجمه نشده و نانوشته می مانند چون پولی نیست که نویسنده و مترجم و ناشری را به ترجمه و نوشتن و چاپ این آثار برانگیزاند.و آنوقت مؤمنین،بی توجه به این مسئولیت عظیم،دین شان را به مذهب و جامعه و انسان،چنان انجام میدهند که قرنها پیش،و غافلند که مسئلهء قرن و قرنهای پیش،نداشتن آب انبار بود و مسئلهء امروز،چیز دیگری است.امروز با لوله کشی شهری،باز هم آب انبار ساختن و وقف مسلمین کردن،کار خیر نیست:یا اختلال اخلاقی است و یا مغزی!
ادامه دارد...