شیعه در برابر دستگاهی چون خلافت،جز شهادت،سرمایه و سلاحی ندارد و اینکه می شنویم:
« من بکی او ابکی او تباکی وحب له الجنه:هرکس که به مصیبت حسین بگرید یا دیگران را بگریاند یا تظاهر به گریستن کند،بهشت بر او واجب است » و تعجب می کنیم - چون آنکه می گرید و دلیلی برای گریستن دارد،و می گریاند و دلیلی برای گریاندن دارد،چیزی؛اماتظاهر به گریه و گریهء دروغ یعنی چه؟
امّا تعجب مان بیهوده است چون زمان را نمی شناسیم.باید به دوره ای بازگردیم که هر قطرهء اشک،کلامی بوده است که شهادت را چون پیامی به مردم ابلاغ می کرده است و به خود تلقین.و هر ناله،فریادی که از حلقوم مظلومی بیرون می پریده و ظالمیت دستگاه حاکم را به گوش دنیا می رسانده است.آنجاست که به گریه کردن فرمان می دهد - حتی تظاهر به گریستن - چون گریه نشانهء آن است که فاجعه ای روی داده و ظلمی صورت گرفته است.آنچه دستگاههای تبلیغاتی خلافت،با پیروزی ها و فتوحات و جنجال دربارهء توفیقات حکومت اسلامی،می کوشیدند کتمانش کنند.
عزاداری نه یک روز نه ده روز نه یک ماه نه دو ماه بلکه در تمام سال،برای چه؟برای اینکه ملتی در شهادت زندگی می کند و باید عزادار باشد و در مجلس عزای خویش،شهادت را بازگو کند و با یاد آوردن از شهیدانش،شهیدانی تازه بسازد.مجلس عزا ترتیب می دهد تا شهادت را به نسل آینده و نسل های آینده منتقل کند.و به همین دلیل است که دستگاههای حکومتی با تمامی قدرتشان می کوشند تا از برگزاری این مجالس جلوگیری کنند.و باز به خاطر نشر شهادت و فلسفهء شهیدان است که شیعه به بهانهء مرگ برادر و عمو و دائی و پسرخاله و پسرعمه،یاران و خویشاوندان را گرد می کرده است و یکباره به کربلا گریز می زده اند و از حسین(ع) و شهیدان شیعه می گفته اند.و آن وقت،خبر به داروغه و گزمه ها و امام جمعه های دولتی می رسیده است و حمله می آورده اند و زیر شکنجه می گرفته اند و به زندانها می انداخته اند و شیعه،در برابر،حتی در مجلس عروسی اش،بر عروسی قاسم می گریسته است و کربلا را طرح می کرده است!
ادامه دارد...