سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

نظر

و من در اینجا میخواهم بگویم که:پدیدهء اجتماعی،پدیدهء تاریخی و ضرورت تاریخی و قانون اجتماعی،با مشیّت الهی منافاتی ندارد.چرا که بینش اسلامی،بینشی وحدت نگر است و بینشی که هرچه را اجتماعی و قانونی و مادی و اقتصادی است،خارج از قلمرو خداوند می داند و هرچه را که فقط غیر عادی و غیبی و غیر قانونی و برخلاف اصول علمی است،به خدا منسوب می کند،نمی تواند بینشی اسلامی باشد،بلکه بینش مذهبی غیر اسلامی است،چرا که معنای اول توحید،این است که هرچه در عالم وجود - در غیب و شهادت،در مادیت و تجرد،در طبیعت و ماوراء طبیعت - می گذرد،به همان معنی که پدیده ای است زائیدهء قوانین علمی،پدیده ای نیز هست که از مشیت خداوند سر زده است.و "جبر تاریخ،چنین اقتضاء دارد" را،همچنان به کار می گیریم که: "مشیت الهی چنین اقتضاء کرده است" . و در تکه نان گرمی که در دستان گرسنه است،همان قدر خدا را می توان احساس کرد که در پدیده ای غیبی.

 

پس چرا فقط چیزهای مخالف با قوانین علمی و جبر تاریخ و اقتصاد و منطق را باید از خدا بدانیم،و فقط وقتی کسی می میرد،بگوئیم وارد قلمرو خدا شد،مگر پیش از مرگ، در قلمرو قدرت که بود؟مگر خداوند در آخرت،بیش از دنیا وجود دارد؟و در زمین،کمتر از آسمان،و در روح،بیشتر از جسم،و در نان،کمتر از نماز؟راستی،توحید را چگونه می فهمی؟پس وقتی می گوئیم،پیغمبر اسلام،رسالت بزرگ بشری و اجتماعی داشته است،به همان معنی است که تو می گوئی،یعنی رسالت از طرف خداوند بر او عرضه شده است.و اینکه قرآن،حقایقی است که مستقیما از وحی نازل شده،یعنی حقایقی که مستقیما با ضرورت اجتماعی منطبق است.و به همین دلیل هم هست که قرآن،به تدریج و بر حسب واقعیت ها،ضرورت ها،واقعه ها و تحولات جامعهء پیغمبر(ص)،نازل می شود.

 

دو کلمهء چپ و راست را نه به معنای فارسی اش به کار می گیریم و نه به معنائی که معمولا روشنفکران به کار می برند،بلکه به معنائی که در انقلاب کبیر فرانسه داشته است استفاده می کنیم.در مجلس ملی فرانسه،دو گروه نماینده وجود داشت که گروهی منتخب اشراف و سرمایه داران و فئودالها بودند و عده ای هم نمایندهءعوام،تودهء مردم.نمایندگان اشراف و طبقات حاکم در طرف راست مجلس می نشستند و نمایندگان توده،در طرف چپ.پس راستی یعنی نمایندهء طبقهء حاکم و استثمارگر و چپی نمایندهء تودهء محروم.و چپ مجموعهء اعمال و حرکات،جهت گیری ها،اعتقادات و ادبیات و هنری که در خدمت تودهء مردم است و راست،مجموعهء اینهاست در خدمت طبقهء برخوردار،که در هر دوره،طبقهء خاصی است.در دوره ای بورژوا و در دوره ای فئودال و زمانی سرمایه دار...

 

پیامبر اسلام(ص)با اعلام شعار توحید و مبارزهء ضد بت پرستی،موضع طبقاتی توحید را مشخص کرد.که موضع طبقاتی تودهء محروم بود و باغداران طائف و کاروانداران قریش و برده داران عرب هم دریافتند که لا اله،یعنی تو و دین و ارزشهای تو،هیچ است.و این شعاری است ضد تو،ضد طبقهء برخوردار تو،و در حمایت تودهء محروم.و پیامبر(ص) و علی(ع)،با اولین ضربه هائی که بر پیکرهء لات و عزّی کوبیدند،معلوم بود که مستقیما بر زراندوزان و برده داران و خداوندان زمین،می کوبند. و هر دو طبقه به راحتی معنای توحید را دریافتند – بر خلاف ما که فقط مسئله ای فلسفی و متافیزیکی و ذهنیش می پنداریم - که طبقهء اشراف و ثروتمندان،موضع گرفتند و خطر را احساس کردند و کسانی که فاقد همهء ارزشهای اشرافی جاهلی بودند،شعارشان را یافتند و صدای منجی شان را شنیدند.

 

ادامه دارد...