سنجش واقعیتها با ظرف زمان و مکان خودشان:
بنا به یک اصل جامعه شناسی،مفهوم و رسالت و نقش بسیاری از مفاهیم و اعمال،در طول تحول جامعه و در مسیر دگرگونی های زمان و تاریخ،دگرگون می شود.و این تغییر و دگرگونی،فاصله ای است از مثبت تا منفی،از انقلابی ترین نقش تا ارتجاعی ترین نقش.تاریخ و تحول اجتماعی واختلاف میان نظامهای اجتماعی،گاهی یک مفهوم و پدیده را آنچنان تغییر می دهد که خیر به شر،ارتجاعی به انقلابی و انقلابی به ارتجاعی تبدیل می شود و منطقی،غیر منطقی و غیر منطقی،منطقی جلوه می کند.
این است که غیر از حقایق و اصول مطلق - مقصودم حقایق و اصول ماوراء طبقاتی و به اصطلاح علمیش،ماوراء تاریخی(Suprahistorique) است که در همهء نظامهای اجتماعی و در همهء دورانهای متحول تاریخ یک جامعه،ثابت است - بسیاری از احکام و اعمال و افکار بشری در ظرف زمان و مکان خودشان معنائی دارند که چون این ظرف زمان و مکان - یعنی وضع اجتماعی - تغییر می کند،آن معنا هم دگرگون می شود.
پس،این را به عنوان یک اصل بزرگ بپذیریم که در ارزیابی هر پدیده،آن را با نگاهی ببینیم که در عصر پیدایشش دیده می شده است،نه اینکه با نگاه قرن حاضر - و دو قرن بعد از انقلاب صنعتی و انقلاب کبیر فرانسه و انقلابهای جهان و تغییر نظام تولید و روابط اجتماعی و اقتصادی و خانوادگی و اخلاقی - به پدیده ای نگاه کنیم که در دوران های پیش پیدا شده و نقش خاص خویش را داشته است.با چنین نگریستنی،اگر حکمی صادر کنیم،حکمی است منطقی - چون با منطق امروز سنجیده ایم - اما بیجا و بی ارزش،چون آنچه را که محکوم می کنیم،امروز وجود ندارد،در دوره ای دیگر بوده و معنائی دیگر داشته است،پس به قول پروفسور برک:هر واقعیت اجتماعی را با ظرف زمان و مکان خودش بسنجیم.
مثلا وقتی دربارهء تعدّد زوجات در اسلام و در زندگی پیغمبر(ص) سخن می گوئیم،باید رابطهء اجتماعی و زمان و مکان را هم مورد ملاک و قضاوت قرار دهیم و آنگاه به ارزیابی بنشینیم،که جدا کردن یک پدیدهء اجتماعی - یک قانون و یک عمل - از زمینهء تاریخی و اجتماعی اش و مطلق و مجرد قضاوت کردنش،عامیانه است.چون هر پدیده،در طی تحول نظامهای اجتماعی،از منهای بی نهایت تا باضافهء بی نهایت،تغییر می کند و از صورت مترقی ترین پدیده ها به صورت منحط ترین پدیده ها در می آید.
ادامه دارد...