اینکه می گویم نقش امامتِ پیغمبر،منظورم این است که پیامبر اسلام (ص)دو نقش و رسالت داشته است:یکی نقش و رسالت نبوت و دیگری نقش و رسالت امامت.رسالت نخستین را که رسالت نبوت یا آوردن ایدئولوژی باشد،در زمان حیات خویش به پایان رسانید زیرا خاتم النبین است.و اما دومین رسالت او یعنی رسالت امامت یا امت سازی در زمان او پایان نیافت زیرا رسالت امت سازی نمی توانست در مدت کوتاه بیست و دو سه سال دورهء نبوت تحقق یابد.چنین کاری نیازمند چندین نسل متوالی و مستمری بود که بر مبنای ایدئولوژی رهبر نهضت،جامهء عمل پوشد.این بود که رسالت امامت او در زمان وی ختم نگردیده و تا دوازده نسل دیگر ادامه می یابد.
در اصل ِ مبارزهء طبقهء محروم بر علیه حکومت جور،هر سه فرقه [زیدی،اسماعیلی،شیعهء دوازده امامی]متفق القولند منتهی تنها اختلاف آنها در این مورد،در امر استراتژی چنین مبارزه ای است.
به هر حال،با توجه به ظاهر این سه استراتژی،در نظر روشنفکر امروز،چنین جلوه می کند که استراتژی دو رژیم اسماعیلی و مخصوصا زیدی،به استراتژی رژیم های انقلابی نزدیکتر است تا استراتژی شیعهء امامی.زیرا در نظر او(یعنی روشنفکر امروز) استراتژی شیعهء امامی به استراتژی رژیم های محافظه کار موروثی نزدیکتر است تا آن دو استراتژی دیگر!
اما تاریخ،دربارهءآنها علیرغم انقلابی بودن ظاهرشان،قضاوتی کاملا دگرگونه می کند!چرا که روشنفکران امروز غالبا مسائل تاریخی را فقط در مقطع زمانی خاصی به صورت انتزاعی و با عینک زمان خویش می بینند؛در صورتی که،همانطوری که بارها گفته ام،بایستی مسائل تاریخی را به صورت انضمامی و عینی و با بینش دیالکتیکی نگریست و قضاوت کرد،چه،در غیر این صورت،قضاوت دربارهء آنها،قضاوتی نادرست خواهد بود.بنابراین بایستی ارزش یک استراتژی را هم از نتیجه و بازده آن شناخت[و به قول حضرت مسیح(ع):هر درختی را از میوه اش باید شناخت].
درست است که اسماعیلیه در قرون پنجم ششم هفتم و هشتم هجری،آنچنان قدرت نیرومندی را به وجود آورد که نظام خلافت را منفجر کرد،درست است که نفوذ آنها در آن موقع در میان توده های روستائی اَلَموت،طبس و بیرجند- که پایگاههای آنها بودند و هنوز هم آثارشان باقی است – به قدری عمیق بود که نهضت انقلابی وسیعی را در میان آنها برپا کرد و دستگاه خلافت - سلجوقیان - را بیچاره کرد و درست است که حسن صباح،آنچنان تروریسم نیرومندی را بنیان گذاشت که هنوز هم چشم روزگار،کمتر نظیر آنرا دیده است،اما با این همه،تداوم و استمرار رهبری آن به شکلی در تاریخ،تجلی پیدا می کند که چند نسل بعد از امام جعفر صادق(ع)،ناگهان از پرنس کریمخان سر برمی آورد!کسی که امروز،هموزن زنش ملکه بری نائی وف،خمس می گیرد!امامی که روستائی بدبخت حسین آباد نیشابور،بایستی یکی از پنج تخم مرغی را که همهء زندگیش را تشکیل می دهد و تنها محل درآمد او را برای چای و قند و ...روزانه اش است به این جناب امام بدهد،که پاریس،بالاخره خیلی خرج دارد!دست کم همهء شیعیان خالص و مخلص ایرانی،باید یک سال تمام کار کنند و جان بکنند تا خمس درآمدشان بتواند خرج یکشبهء شام حضرت امام را در لیدو،تأمین کند!
توضیح:از حضرت امیر تا امام جعفر صادق(ع)،ائمه و رهبران،مشترک بین ما و اسماعیلیه هستند؛اما رهبران آنها بعد از امام ششم،اسماعیل و چند تنی از رهبران انقلابی هستند که بعد از آنها بالاخره...!
ادامه دارد...