آخر چرا و چگونه قارون امّت می تواند خلیفهء پیغمبر اسلام(ص) را انتخاب کند؟قضیه به این سادگی نیست که عُمَر می گوید.پر واضح است که قارون چه کسی را انتخاب می کند - بی تردید،فرعون امت،یعنی عثمان را که پسر خواهر زنش هم هست!و بی شک علی(ع) را کنار می زند و دیدیم که زد.
سعد ابن ابی وقاص هم مانند عبد الرحمن ابن عوف،از اشراف بنی زهره است.زبیر هزار برده دارد که شب و روز جان می کنند و کار می کنند و آخرسر،مزد خود را به آقای زبیر می دهند! او حتی قوم و خویش علی هم هست (پسر صفیه دختر عبدالمطلب.پسر عمهء علی) اما با این همه،به روشنی می بینیم که پایگاه طبقاتی،وابستگی طبقاتی را حتی در دوره ای هم اصالت دارد نقض می کند!
و اما طرفداران علی(ع)،کاملا روشن است که چه کسانی هستند(البته منظورم در اینجا فقط بحث پایگاه طبقاتی است نه بحث منزلت علمی و معنوی و دینی...)یکی سلمان است آواره ای از فارس - ایران - که بردهء یهود بوده،آنگاه به عربها فروخته شده و بعد از آزادی،در مدینه عملگی می کند.دیگری ابوذر غفاری است که نه جزو مهاجرین است و نه جزو انصار،نه جزو اشراف قریش است و نه جزو افراد با اصل و نسب و قوم و قبیلهء مدنی.مردی است تنها و بی کس که از صحرا آمده و در مسجد زندگی می کند.دیگری میثم خرما فروش است که البته نه اینکه مغازهء خرما فروشی داشته باشد!کنار کوچه می نشیند و روی تخته ای مقداری خرما می چیند و می فروشد.از اصحاب بسیار بزرگ علی است.از اصحاب خود پیغمبر(ص) است که بعد از وفاتش به علی وفادار ماندند(در برابر خلفا)نه از اصحابِ بعد از حکومت علی.
دیگری عمار است که از جمله شخصیت هائی است که به علی وفادار مانده است.کسی است که مادرش سمیه،کنیز سیاه پوست حبشی است که بردهء یکی از اشراف مکه بود.پدرش نه از اشراف است نه از شخصیت های اوس و خزرج.مردی است از صحرا که در همان خانوادهء اشرافی مکه که هم پیمان قوم و قبیلهء او بود میهمان می شود و در همانجا عاشق سمیهء سیاه پوست می شود و با او ازدواج می کند.مسلما کسی که در این دوره با کنیز سیاه پوستی ازدواج می کند روشن است که در کدام پایگاه طبقاتی قرار دارد.یکی از آنها هم صُهیب یونانی است...
در این میان،معدود کسانی که جزو اشراف و طبقهء حاکم اند عباس عموی پیغمبر و علی و ابن عباس و عقیل که آنها هم چه بسا به خاطر وابستگی خانوادگی است که از علی جانبداری می کنند،زیرا می بینیم که اینها با گذشت زمان،به اندازه ای که سلمان،ابوذر،عمار و میثم و ...در این راه پافشاری می کنند،تلاش و اصراری ندارند...تا جائی که فردی مثل زبیر که ابتدا طرفدار علی(ع) بود،با گذشت زمان در مسیری قرار می گیرد که راه و مسیر قدرت قدرت اشرافی حاکم است و آنچنان در این مسیر پیشتر می رود که سرانجام در جنگ جمل،رو در روی علی(ع) می جنگد!
ادامه دارد...