پیامبر اسلام(ص) حتی در مبارزات سیاسی و نظامی و اجتماعی اش برای کوبیدن قدرتهای ضد عدالت(قاسطین) و تشکیل حکومت و بنیاد یک امت اسلامی،هرگز در مرز های ملی،نژادی و جغرافیائی خود متوقف نشد و حتی دست به کار شگفتی زد که برای منطق سیاسی ما،فهمش مشکل است و آن اینکه در سال ششم و هفتم هجری،به دعوت جهانی خود آغاز می کند و نامه های آنچنانی به بزرگترین قدرتهای مسلط بر جهان می نویسد و آنان را به تسلیم می خواند و تهدید می کند!
در همین دوران است که به امپراطور روم و شاهنشاه ایران،دو قدرت جهانی شرق و غرب جهان با لحنی خشک و کوتاه و قاطع و آمرانه،بدون رعایت تشریفات و ذکر القاب و حتی مقام رسمی شان،به نام عظیم فارس،عظیم روم،عظیم مصر(یعنی همان آدم گنده،قدرت بزرگ)با تقدّم نام خود بر آنها خطاب می کند:اسلم!تسلیم اسلام شو تا سالم بمانی!
این است که قدرتهای جهان که از این تهاجم انقلاب جهانی به هراس افتاده اند،این رسالت را متهم کرده اند و هیاهو به راه انداخته اند که این دین،دین شمشیر است،دین جهانگیری است؛و بعضی مدافعان و مبلّغان اسلام! هم پاک تو خورده اند و به دست و پا افتاده اند که مثلا از آن دفاع کنند و اسلام را تبرئه نمایند که:اسلام از مادهء سلم است و سلم به معنی صلح و همزیستی مسالمت آمیز است و اگر پیغمبر و مسلمانان،دست به شمشیر برده اند،فقط در موارد دفاع از خود بوده است و اسلام قصد مزاحمت برای قدرتهای ضد مردم در جهان نداشته و ندارد!...
اسلام از سلم است و سلم به معنی تسلیم است؛اما تسلیم در برابر کی؟در رابطه با کدام قدرت؟فقط خدا! و قدرت حاکم بر هستی؛نه خان ها و قدرتهای ظالم و ضد مردم،آنها که به تعبیر قرآن،در زمین فساد می کنند و چیره دستی و برتری می جویند.
اینها جنگ تجاوزکارانه و جنگ رهائی بخش را از هم تشخیص نمی دهند.شاید برخی از دشمنانی که اسلام را متهم کرده اند،تشخیص داده باشند و به خاطر حفظ منافع و قدرت خویش،جنگ رهائی بخش و انقلابی و عدالتخواهانه را به صورت جنگ امپریالیستی قدرت طلبانه که ویژهء خود آنهاست،تعبیر می کنند،اما اینها که به عنوان دفاع و تبرئهء اسلام،آن را دین صلح کل و سازش و مسالمت جوئی با همهء قدرت ها می خوانند،اصلا نفهمیده اند.
ادامه دارد...