مسئله ای که هم اکنون برای ما مطرح است،عقدهء هزار و سیصد سال بدبختی ملتی است،بیچارگی امتی است،مسخ و منحرف شدن ایمان نجات دهنده و آگاهی بخشی است،منحرف گشتن،تمکین کردن و خواب شدن مردمی است به جور و جهل و فقر،آنهم به وسیلهء مقدس ترین،عالی ترین و مترقی ترین ایمان و ارزشهای الهی جاودانه ای که داریم و به وسیلهء عزیزترین شخصیت ها و چهره های حماسه آفرینی که هریک برای بیداری،آگاهی،حرکت و نجات قوم و ملتی کافی است.
وقتی می بینیم که همهء این ارزشها پایمال شده و ناقص مطرح گشته و یا حتی به ضرر مردم استخدام شده است،وقتی می بینیم آنچه را که برای آزادی و تعالی مردم آمده است،برای جمود و انحراف مردم به کار می گیرند،و وقتی می بینیم که حسین(ع) را که یک قطرهء خونش می تواند کالبد مردهء ملت ذلیلی را از نو جان دهد،موجود ضعیفی معرفی می کنند که گویا از جلاد،درخواست ترحم می کند،در چنین شرایطی چگونه انسان می تواند همچون محققی آرام به نقد علمی بنشیند؟
اینگونه نقدهای علمی آرام،درد و مشغولیت کسانی است که نام و نان می خواهند و اگر هم نمی خواهند،احتیاج به یک مشغولیت دارند.
درد،درد فروریختن همهء ارزشهاست.مسخ همهء عزیزترین و آسمانی ترین ارزشهای آزادی بخشی است که وسیلهء اسارت و بدبختی مردمی قرار گرفته است.
چرا ابوذر،به جای تحقیقات علمی مؤدبانه و بی طرفانه،استخوان شتری را بر می دارد و خشمگینانه بر سر کعب الاحبار می کوبد؟زیرا نظر کعب در مورد آیهء کنز،نظریهء علمی یک عالم اسلامی نیست؛بلکه تحریف آگاهانهء حقیقت است برای مسخ قرآن و توجیه گرسنگی مردم و غارت سرمایه داران!
مسئله این است که برای سرور شهیدان عالم که تا لحظهء شهادت،زندهء میرا بود و بعد از شهادت،زندهء جاوید است و حیّ و حاضر همهء زمانها و زمین ها،عده ای مردهء متحرک عزاداری می کنند و نمی فهمند که اینگونه عزاداری برای مرده های ذلیلی چون خودشان است و نه برای زندهء جاویدی چون حسین(ع)!
ادامه دارد....