امة وسط یعنی امتی که در وسط معرکه و میانهء میدان و قلب زمانهء خودش و بحبوحهء حوادث ایام و نه منزوی و بی خبر از کشاکش و حرکت های دوران خویش...
کتاب،ترازو و آهن معادل مکتب فکری،برابری و قدرت.عامل:خودت!
بی رنجی مرگ است و شادی مدام،جهل !
بودا،رستگاری را در رهایی از رنج می بیند،اما اسلام،برعکس، رستگاری را در صیقل خوردن و گداختن و خوب پروردن رنج می بیند.
رنج،نیروئی است که آدمی را از پوسیدن در مرداب آرامش و رفاه و بی خبری مانع می شود.
دعوت به بازگشت به خویشتن به دلیل وحشت از تبدیل یک روح شرقی به یک هیکل غربی.
لزوم نگرش عمیق و نه سطحی و تعصبی به موضوع اختلاف شیعه و سنی در کنار حفظ اتحاد کلیهء فرقه های اسلامی در مقابل دشمنان و بیگانگان با در نظر گرفتن ملاک ها و معیار های اصیل اسلامی مانند کتاب و سنت واقعی پیامبر(ص) وپرهیز از هرگونه سطحی نگری.
پیشنهاد جایگزینی علم و زمان به جای اجماع و عقل در منابع فقهی با توجه به نتایج مثبت و بدیهی علم و نیز نقش غیر قابل انکار زمان [و مکان] در اجتهاد.
آن چیزی که حتی از خود تمدّن اسلامی در قرون سوم و چهارم مهم تر است،به وجود آوردن یک ایدئولوژی انقلابی است؛همان که مدینهء فقیر را بر روم و تیسفون و استخر،کانون های بزرگ قدرت و مدنیت آن عصر فضیلت بخشید.
اساس و آرمان ما،ایمان و ارزش است؛بودن:چرا؟زیستن:چگونه؟
متن اصلی اسلام و رسالت آن،تغییر انقلابی ارزش ها و آدم ها و رابطه ها و جهت گیری و مسئولیت و درد و.... و فهم نوین از جهان...
اسلام،هرگاه مورد حمایت قدرتها قرار گرفته،به انحطاط رفته و هرگاه مورد حمله واقع شده،جان گرفته و حتی حالت تهاجم پیدا کرده است.
تبدیل اسلام از شکل یک فرهنگ به شکل یک ایدئولوژی میان روشنفکران و از سنت های جزمی موروثی به خودآگاهی مسئولیت زای انتخابی در وجدان عموم.
درست از روزی که یک انسان به سنّ تکلیف می رسد،در کنار توحید و معاد و نماز و ...امر به معروف و نهی از منکر و جهاد نیز بر او واجب و وظیفه می شود.
کاری بکنیم تا بمانیم نه؛بلکه بمانیم تا کاری بکنیم....
پایان....