98.جهان بینی ما همچون جهان بینی غربی،مجموعه ای از صورتهای خشک ذهنی،انعکاس انفعالی از جهان و تصویرهائی مجرد و بی روح و بی جوش از طبیعت نیست؛بلکه نوعی تماس مستقیم با حقیقت است.در آمیختن با کائنات،پیوستن به جان هستی و جریان یافتن انسان در متن جاری حیات و حرکت طبیعت،و یا جریان یافتن حیات و حرکت طبیعت در عمق وجود و خون حیات انسان است.
99.آگاهی،همزاد و هم نژاد با درد،عشق و عمل.درد،مرز میان انسان در جست و جوی رفاه و انسان در تکاپوی کمال را معین می سازد.
100.آگاهی بوعلی وار،انسان خبرنگار کنجکاوی است که بر سر جنازه ای به نام طبیعت،ایستاده و در حال جمع آوری اطلاعات؛اما در آگاهی علی وار،انسان تشنهء بیتاب و زندانی بیقرار عاشقی است که از یار خویش مهجور افتاده و جهان را می گردد
101.اگر بخواهیم طبق معمول شیوه ای که فرهنگ غربی بر ما دیکته کرده است،این جهان بینی را در چارچوب تنگ و خشک یکی از این قالبهای ذهنی بگنجانیم،به حقیقت خیانت کرده ایم،چه، برای گنجانیدن آن،ناچار باید مثله و مسخش کنیم و اساسی ترین ویژگی این جهان بینی،قالبی نبودن آن است و این صفت بارز حقیقت انسان و حقیقت جهان است و بنابراین،نشانه ای از حقانیت این جهان بینی انسانی.
102.مؤمن دعای ندبه خوان بازاری ما،مسئلهء انتظار را دقیقا به گونه ای می فهمد که روشنفکر مترقی انقلابی و علمی سوسیالیست.فقط در مرحلهء باور یا عدم باور است که باهم بر سر مسئله ای که اساسا عوضی طرح کرده اند،به کشاکش می پردازند.آنچه در این میان،مجهول میماند و اندیشه و زندگی آدمی از آن محروم می گردد،حقیقت ارزشمند و آموزنده است.
103.از اسلام سخن گفتن دشوار است:از خدا و عشق و پرستش و معاد و قرآن و نماز و حج و شهاد و علی و...می گوئیم،و ناگهان خود را با خراباتی ترین صوفی ها و منجمدترین محرابی ها و مرتجع ترین ملا های دارالخلافهء شام و بغداد،منحط ترین آخوندهای دارالسلطنهء عالی قاپوی اصفهان و شمس العمارهء تهران،همزمان می یابیم!چنین تشابهی حتی برای خود ما که گوینده و نویسنده ایم تکان دهنده و بدآیند است،چه رسد به شنوندگان و خوانندگان مان!
104.بررسی و ارزیابی تاریخ پیامبران و از این طریق،قوانین علمی جامعه شناسی و مبانی اساسی حرکت تاریخ را کشف نمودن و در نتیجه،هم راه و جهت آینده و مسیر تاریخ فردای بشریت و سرنوشت مذهب و مدنیت و ماهیت نهائی انسان را پیش بینی علمی کردن و هم مسئولیت خویش را به عنوان یک انسان و نیز یک مسلمان در قبال انسان و اسلام تشخیص دادن.
105.در غیر این صورت،بدبینی و ناامیدی و سرخوردگی از اسلام،در اندیشه و احساس روشنفکر ما چه خواهد کرد؟
106.توحید مترقی اسلام متحرک و تشیع انقلابی،طبیعی است که هم تاریک اندیشان مرتجع،متوقف و محافظه کار مذهبی را به هراس افکند و به تکاپو آورد تا برای نابودی آن دست به هر کاری بزنند،و هم روشنفکران ضد مذهبی ای را که در این دو سه قرن، در اروپا،و این دو سه نسل در اینجا،جهان بینی مترقی،ایدئولوژی متحرک و حزب،نهضت و رهبری انقلابی را در انحصار خود می پندارند!
پایان.......