شیوهء پرورش هماهنگ سه بعد عرفان و عدالت و آزادی،با انجام مداوم و همزمان سه مؤلفهء عبادت،کار و نیز مبارزهء اجتماعی متبلور و تقویت می شود.
عبادت مسئله ای است وجودی به معنای خودسازی.عبادت اتصال وجودی مستمر میان انسان و خداوند.عبادت برای جلوگیری از مسخ وجودی انسان مخصوصا در دورانی که سرمایه داری و ...انسانها را به مسخ کشیده اند.وجود ذاتی و حقیقی انسان که زیر رنگها و اعراض محیط پنهان گشته است،بوسیلهء عبادت می تواند از این اعراض و رنگها رهائی یابد.
کار به عنوان ورزشی در خودسازی.کارکردن یعنی نفی طبیعت به وسیلهء انسان.انسان با کار خویش،جامعه را تغییر می دهد و در همان حال که می سازد،خودش نیز ساخته می شود.کار یعنی تجلی تحقق عینی اراده و خواست و ارزشهای ویژهء انسان.کار،ایدئولوژی را از حافظه و از ذهن به عمق وجود و فطرت انسان فرو می برد و با سرشت او می آمیزد و عجین می کند و بدین شکل است که یک ایدئولوژی تبدیل به یک ایمان می شود و یک روشنفکر تبدیل به یک انسان مؤمن.مؤمن با همهء عمق و پهنا و سرمایه ای که در این کلمه وجود دارد.
از ایمان،به عمل راه برده می شود و از عمل نیز به ایمان راه برده می شود.
بیماری علمی و فلسفی به این معناست که روشنفکرانی که برای نجات توده های محروم بسیج شده اند،اصول بدیهی انسانی را موکول به نظریات مبهم و ناپایدار فلسفی یا علمی کنند:مقدس ترین آرمانهای انسانی را به فرضیات فلان فیلسوف وابسته کرده اند که ساختهء قرن خویش است.فرضیاتی که با گذر زمان تغییر می کند؛در حالیکه آرمانهای مقدس انسانی که در طول تاریخ،حرکت ایجاد کرده است،فراتر از اینگونه فرضیات(محدود به یک عصر خاص) است.
مثلا سوسیالیسم به معنای این است که سرنوشت تولید و مصرف یک جامعه در اختیار هوا و هوس یک عدهء قلیل قرار نگیرد،گرفتار فرضیاتی شود که می خواهند سوسیالیسم را با رها کردن ارزش های اخلاقی و خداپرستانه و... اجراء کنند.
سیاسی بودن،صفتی است که مختص انسان است،در مقابل اجتماعی بودن،که صفت موجوداتی مانند زنبور عسل نیز می باشد..
مقصود از سیاسی بودن،بینش و گرایشی است که فرد را به سرنوشت جامعه ای که در آن زندگی می کند،پیوند می دهد و این پیوند،تجلی گاه اراده و آگاهی و انتخاب انسان به حساب می آید.
انسان غیر سیاسی انسانی است که عالی ترین تجلی استعداد نوعی خویش و خودآگاهی اش را باطل گذاشته است.
سیاست زدائی یکی از شگرد هائی است که امروز استعمار گران و در قدیم،حکومت ها برای جلوگیری از مخالفت های مردمی به کار می برده اند.
در دوران بنی امیه،جنگ ها بر اساس عدالت و ...بود؛اما در دوران بنی عباس،جنگها فرقه ای و کلامی و ذهنی و فلسفی و ...بود.
ادامه دارد...