سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

نظر

 

 

 27) نیایش،در همان حال که مطالبه کردن یک چیزی است،به دست آوردن مطلوبی است،در یک بعد دیگرش،عمیق تر از این حرفهاست.اینجاست که به دعای اسلامی نزدیکتر می شویم.نیایش،تجلی یک عشق نیز هست.خدا،این رمز اعلائی که دو معجزهء حیات و وجود از او سر زده است،به همان گونه که خود را از برابر چشم کسی که،جز فهمیدن،نمی فهمد،پنهان می دارد،به همان اندازه،خود را در برابر کسی که جز دوست داشتن،نمی فهمد،آشکار می کند!

28) انسان به میزان برخورداری هائی که در زندگی دارد،انسان نیست؛بلکه درست به اندازهء نیازهائی که در خویشتن احساس می کند،انسان است.هر کس به میزانی انسان تر است که نیازهای کامل تر،متعالی تر و متکامل تر دارد:آنان که غنی ترند،محتاج ترند.

 

29) یک روح بزرگ که مسیر کائنات و همچنین کاروان تکامل و استعداد و امکان کمال و عروج روح بشری را تا سرمنزل های خیلی دورتر می بیند و قلّهء مطلق را در کوهستان سر به خدا کشیدهء وجود می بیند و احساس می کند،دچار حیرت می شود و احساس هراس(خشیّت) می کند(این غیر از پریشانی و ترس و جُبن است).فقط دلی این را می فهمد که استعداد فهم و احساس اینها را داشته باشد...به همین دلیل است که پیامبر اسلام(ص) آرزو می کنند که:خدایا بر حیرتم بیفزای.

 

30) روح های کوچک،با یک انگشتر عقیق و یک جو ارتفاع محاسن و یک زیارت شاه عبدالعظیم و یک اطعام و چهار پول صدقه و چند صفحه قرائت مفاتیح،خود را در اقیانوس علم الیقین احساس می کنند و در آغوش حورالعین!

 

31) علی (ع)، آنکه اندیشه اش به راههای آسمان،آشناتر است از راه های زمین،نیمه های شب  از بستر نرم خانه می گریزد و سینه اش خفقان می گیرد و به نخلستانهای حومهء شهر پناه می برد و در دل شب،از درد حیرت و هراس در برابر ملکوت،عظمت وجود و جمال و جاذبهء خدا و حقارت و نیاز خویش،ناله بر می دارد و از هوش می رود.

 

32) آسودگی و آسایش و رفاه،یعنی فراغت از زندگی عینی و غفلت از واقعیت اجتماعی که کار و تولید در آن جریان دارد و انسان های عادی در آن به سر می برند و رنج می کشند و تحمل می کنند....فلسفهء بیهودگی و عبث،از جهان بینی فلسفی و طبقاتی یک بورژوا(سرمایه دار) ناشی می شود.هنر اروپائی و فلسفهء اروپائی برای پر کردن این خلأ زندگی در طبقهء بورژوا به وجود می آید.

 

33) اقبال لاهوری:کسانی که به هیچ و پوچی رسیده اند،احتیاج به یک تفسیر روحانی از جهان دارند،احتیاج به یک اتصال و امید بزرگ و به یک معنی برای بشریت و کائنات...

 

34) نیایش عبارت است از تجلی روحی که مانند آن را رآلیسم بد پست و واقعیتگرای موجود سطحی،[آن را نمی شناسد و ]دنیا نمی خواهد در چارچوب ابتذال و در حصر آنچه هست بماند و از ابتذال آنچه موجود است می هراسد و کوششی برای رسیدن به بالاتر و برآوردن نیازهای متعالی تر دارد.نیایش پرواز روح آدمی است به طرف آن کانون روحانی عظیم و مرموز کائنات.

 

35) چه کسی نیایش می کند؟چه کسی با شدت و عشق و اضطراب و هراسان می خواهد؟کسی که فاصلهء میان آنچه هست با آنچه باید باشد،در او زیاد است.چنین کسی دائما خواهنده و مشتاق و نیازمند و مضطرب است.

 

36) اصولا دعای اسلامی دارای دو بخش است:اول،خطاب به خداوند است.صفات خداوند و مقام او،ذات الهی،رابطه اش با کائنات و انسان،کیفیت اداره و تدبیر و عظمت و صفات بزرگش به زبان دعا کننده بیان می شود.دوم،که مرحلهء کوچکتر است،خواستن است.مطالبهء خوی های پسندیده و فضیلت های انسانی از او.وسایل سعادت من و خانوادهء من و جامعهء من و دوری از پستی ها و ذلت ها و نیاز به دیگران و ستم و سازش با ظلمه،نجات از انحطاط و ...

 

ادامه دارد...