آن ها نه تنها از اسارت و جراحت ما سوء استفاده می کنند؛بلکه به نام وارث مهاجران و مجاهدان نخستین اسلام معاصر،از غیبت عزیزترین شهیدان،برای پر کردن رندانه و غاصبانهء خلأ وجود و حضور آنان بهره می جویند؛و به جای تجلیل از اسلام و از میراث شهدای اسلام،به تحریف و توهین و تحقیر آنان و راه آنان همّت می گمارند؛و تمامی اتّهامات دشمن را علیه آنان تثبیت می کنند!
اکنون دستگاه[یعنی حکومت وقت]،غیر مستقیم – و چه بدتر – در تلاش مداوم و نیرومند آن است که جوّ فکری و فرهنگی . اجتماعی ای را پدید آورد؛تلقین کند که از ریشه،این ایمان در عمق وجدان نسل ما بخشکد.و در همان حال،مارکسیسم،بهترین فرصت را یافته است تا موج نیرومند تبلیغات کلامی و فلسفی و اعتقادی خویش را علیه مذهب و به ویژه اسلام،بر روی این نسل بگشاید.و جای تأمّل بسیار است که در این کار،دستگاه[یعنی حکومت وقت]به وی،گشایش بسیار و باور نکردنی بخشیده است.و این همدستی،بسیار منطقی و معقول است.چه،معلول همداستانی این دو است در سرکوبی این آتشی که از قلب چین – تا هشتاد میلیون مسلمان – تا مرز اروپا(در ترکیّه)دامن می گسترد؛و از فیلیپین تا لبنان تا...همه جا،به گونهء بعثت انقلابی به پا خاسته است.و در برابر آن،امپریالیسم،دشمن است و مارکسیسم،رقیب.و بدیهی است که دشمن و رقیب،گرچه با هم یکی نیستند؛در نفی و طرد جنبش فکری – سیاسی – طبقاتی سوّمی که آغاز می شود،هدف مشترکی را دنبال می کنند.
ما که علیرغم چهارده قرن تاریخ،هنوز چند سالی است که این مرحله [یعنی تکیه بر مبانی فکری و ایدئولوژیک اسلام] را آغاز کرده ایم و نخستین گام ها را برداشته ایم؛بسیار کم تجربگی کرده ایم و کم تجربگی خطرناک و فاجعه آمیز و نابود کننده ای است اگر،از آن [مرحله]به غفلت بگذریم؛و تمامی توش و توان مان را تنها و تنها در یک محدودهء عمل مطلقاً سیاسی،مستهلک سازیم.
این کار موجب آن می شود که اسلام نو،در جنین خفه شود و میراث خوار جهادها و شهادت های ما،دیگران باشند؛دیگرانی که بارها نشان داده اند که چه میراث خواران حقّ ناشناس و دشمن کامی هستند.میراث خوارانی که می خورند و حتّی در لفظ هم،سپاسی نمی گزارند!و در نهایت سر از گریبان دیکتاتوری،بورژوازی و حتّی همزیستی مسالمت آمیز با امپریالیسم و سرمایه داری در می آورند.در حالی که نه ما چنین آرمانی داشتیم و نه انسان،آن چه را آرزو می کند و نیازمندش بود،این بود!
... پایان ...