نه)علم زدگی،کتاب زدگی:نوع دیگر الیناسیون،الیناسیون روشنفکر و تحصیل کرده است،به وسیلهء«علم زدگی» و «کتاب زدگی»؛که الیناسیون بسیار فاجعه آمیز،امّا آبرومندانه است که نه مردم می فهمند و نه خود طرف!در کتاب زدگی،انسان به صورت کرم کتاب در می آید؛و دنیایش،دائماً کتابخانه است.آنچنان در میان نسخه ها می لولد،که همهءواقعیّت های جهان و زندگی را در نسخه ای خطّی یا چاپی می بیند.و اگر بحثی عقلی را پیش کشی،و یا از واقعیّت حسّی هم سخن بگوئی،می گوید:«من این را در هیچ کتابی ندیده ام»! او یک کتابخانه است در کالبد انسان.کتاب زدگی و علم زدگی،نوعی بیماری انحراف ذهنیّت و استغراق در مفاهیم کلامی و منطقی و ذهنی دور از واقعیّت های ملموس عینی به وجود می آید.
ده)پول:پول،بزرگترین عامل الینه شدن انسان هاست.انسان پولدار،ارزش ها و امکاناتی را که مربوط به پول است – نه خود او – به خود منسوب می کند و این چنین حسّ می کند.جامعه هم چنین احساسی دارد و ارزش های پول را به او نسبت می دهد.هم خود،هم خانواده و هم جامعه،برایش حرمت و شخصیّت قائلند؛در صورتی که حرمت و شخصیّت،مال پول های اوست،نه خود او.
لیستی از محترمین و بزرگان و معنونین و معتمدین محلّ تهیّه کنید و ببینید این همه القاب مربوط به انسان بودنشان است،یا پولدار بودنشان؛و در مجالس که به اشخاص احترام می گذارند،ببینید کدام به خودش مربوط است و کدام به پول اش.یک نزولخوار را ببینید؛همهء عواطف و خصائص انسانی و مذهبی و اخلاقی و حتّی خویشاوندی،برایش صدای سکّه می دهند و رنگ شان طلائی است.
یازده)تمدّن:تمدّن،هم به معنای شهرنشینی و هم به آن معنائی که تمدّن می نامیم،الینه کنندهء نیرومند و زبردست انسان است.چون نظام اجتماعی و شهرنشینی،به میزانی که پیش می رود،امکانات و استعدادهای فرد انسانی را – که خداوند در طبیعت به انسان بخشیده است – تکفّل می کند.
دوازده)هدف:انسانها در لحظه های کار و تولید پدیده های مادّی و معنوی،خودآگاهی ندارند.وقتی کسی وارد کاری می شود،دیگر خودش نیست،کار و هدف است.
سیزده)جامعه:تمام صفات و خصوصیّات و ارزش ها و امکاناتی را که جامعه خلق کرده و در من ریخته است،به عنوان خصوصیّات ذاتی،و به عنوان فرد انسانیِ خودم حسّ می کنم و به خود نسبت می دهم.جامعه،اقلیم و جغرافیا و تاریخ،آدم را الینه می کند؛و «انسان بودن»،همواره در زندانِ بشر بودنِ اقلیمی،تاریخی و جغرافیائی است.
چهارده)ماتریالیسم:عقیده و نوع بینش و کشش و تلقّی آدمی از جهان و از انسان،و از زندگی،انسان را الینه می تواند کرد.ماتریالیسم نیز،انسان را الینه می کند؛چون جهان را مجموعه ای از عناصر مادّی ناخودآگاه و لشِ مردهء مادّی می داند،و به ناچار باید انسان را به صورت پدیدهء مادّی ای از جنس جهان مادّی ناخودآگاه تصوّر کند.ماتریالیسم،خود به خود،انسان را الینه می کند و به صورت پدیده ای مادّی معرّفی می کند؛و همهء ارزش های حقیقی و امکانات انسانی ماوراء مادّی او را نفی میکند.ماتریالیسم،نوعی زهد مادّی است و یا «کشتن نفس انسانی» به طریق مادّی.آن زهد عرفانی،ابعاد مادّی نفس را می کشد؛و این،ابعاد متعالی را.فقط قرآن است که به نفس،سوگند می خورد!
پانزده)ایده آلیسم:ایده آلیسم در شکل های مختلف مذهبی و غیر مذهبی اش،انسان را الینه می کند.چون انسان،در عین حال که یک کشش ماوراءالطّبیعه و یک احساس ایده آلی و آرزوهای ماوراء مادّی و ارزش ها و ابعاد و استعداد ذاتی ویژه دارد،ساختمان واقعی اش نیز از خاک است.ایده آلیسم،انسان را در نیمهء دوّم اش الینه می کند؛و ماتریالیسم،در نیمهء اوّل اش.
... پایان ...