حریقی در خانه در گرفته است و تقدّس تو گل کرده که بایستی به نماز؛خدا خودش خاموش کند!دزدی به خانه ات وارد شده است.همدستش،تو را به بحث علمی و دینی دربارهء سرنوشت انسان پس از مرگ می کشاند،و تصویر روز محشر و یا تحقیق این مسئله که آیا در انسان،وجود بر ماهیّت مقدّم است یا ماهیّت بر وجود؟!
در اینجا،این که تو برخیزی و برای خاموش کردن حریق بکوشی،دزد را بیابی و از خانه ات برانی،و یقهء قیّم خائن را بگیری،که من می خواهم همین جا بمانم و تحصیلات عالی هم نمی خواهم؛این بر نماز و علم و بحث دین و درس هنر و صنعت و پیشرفت و ...هر خدمتی و حقیقتی،مقدّم است.همهء اینها،که به طور«مجرّد»،باارزش است،مقدّس است،حقّ است،وسیلهء خیانت می شود و ابزار باطل!
به طور مثال،نباید رفت «تکیه» را بست،و این مجسّمه ای را که به نام امام حسین(ع) ساخته اند،از دست مردم گرفت.اوّلا نمی دهند،بلکه در حملهء تو،مردم به همان تعزیه گردان ها بیش تر پناه می برند.ناشیگری روشنفکرانه،یا نیمه روشنفکری،همیشه به سود ارتجاع است.برعکس هم،ناشیگری ارتجاع هم به سود روشنفکر.در ثانی،باید چهرهء راستین «حسین» بزرگ و زیبا را،وارد تعزیه کرد؛به حسینیّه آورد،بقیّهء کارها طبیعتا انجام می گیرد،به خود مردم وا گذار.
روشنفکر ها همیشه کوشیده اند تا «دیدنی» ها را برای تودهء مردم،درست و دقیق وصف کنند.این کار،همیشه عقیم است.باید به تودهء مردم،«دیدن» داد.خودش همه چیز را درست و دقیق خواهد دید.
اشتباه دیگر روشنفکر،این است که می خواهد همهء کار را خودش بکند.مسئولیّت در قبال مردم را،اینجور می فهمد که خودش را جای مردم بگذارد.
می بینیم که حتّی پیامبر(ص)،برای خود،چنین مسئولیّتی قائل نیست:« مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ»(مائده-99)،کسی که دارای رسالت است،رسالت اش جز ابلاغ «پیام» نیست!
«إِنَّمَا أَنْتَ مُذَکِّرٌ»(غاشیه-21)،تو تنها «یادآور» هستی!
«أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی»(یوسف-108) خودم و هر کس را که همگام من است به خودآگاهی و بینایى به سوى خدا دعوت مى کنم!
تو به عنوان یک روشنفکر،مسئولیّت ات در جامعهء خفته،ناآگاه و فلج مطرح است.اگر مردم به آگاهی انسانی و اجتماعی رسیده باشند،،دیگر مسئلهء تعهّد روشنفکر،هنر متعهّد،ادب متعهّد و ...،مورد ندارد.مردم اگر به بلوغ رسند،قیّم لازم ندارند.
اشتباه دیالکتیسین ها این است که خیال می کنند،نفس «وجود تضادّ در بطن جامعه» کافی است که حرکت دیالکتیکی ایجاد کند.جامعه هائی هستند که هزار ها سال است تضادّ طبقاتی را در بطن خود حمل می کنند و سر جایشان مانده اند.اینها فراموش کرده اند که جامعه های قبایلی و فئودالی که الان هستند،با جامعه های سرمایه داری صنععتی و سوسیالیستی،از نظر تاریخ،هم عمرند.چرا آن ها در همان مرحلهء فئودالی،هزار ها سال است که یک گام به پیش ننهاده اند؟
ادامه دارد...