چه شگفت آور داستان غم انگیزی است!
گاه دوست داشتن با دوست داشتن ناسازگار می افتند!و در جهان،چه رنجی جانکاه تر از این؟
جال سخن شاندل را می فهمم،که به مهراوه می نوشت که:
«دوست داشتن تو در جان مهر،چنان نیرو گرفت که از آن چشم پوشید،و جز او کیست که معشوق خویش را،از عشق خویش بیش تر بخواهد و این را قربانی او کند؟».
و جز من چه کسی است که این کلمات را همچون پاره های هستی خویش احساس کند.و من اکنون یک ایده آلیست بزرگ شده ام؛امّا می دانم که ملّت رنج دیده و خوب من،که قرن ها پس ازر من باید«باشد و زندگی کند»،به یک رئالیسم نیازمند است.نمیگویم رئالیسم پست و مادّی و اقتصادی،نه؛یک رئالیسم درست و سازگار و عمیق و خوب.و به هر حال،حتّی انتظار رئالیسم،از حضور ایده آلیسم بهتر است.ایده آلیسم چیست؟هاله ای از زیبائی ها و رؤیاهای ماوراء الطّبیعه!
هند به بودا نیازی ندارد.عرفان،هند را از این پریشان تر و ضعیف تر می سازد.او باید در اندیشهء «مائو»ای از آنِ خویش باشد.چین به «لائوتسو» محتاج نیست؛او یک مائو یافته است و می بینیم که به چه قدرتی و عظمتی رسیده است.
و ایران!به چه کارش می آید اشک های مصدّق و دفتر های من؟
اگر بودا هم اکنون ظهور کند،و باز ملّت خویش را که گرفتار راجه هاست،به «نیروانا» خواند،و به گریز از جهان «سامسارا» و قصّهء نجات و آرامش پس از هجرت،و آن آتش بی تپش و زلال و روشنِ دل،من به او کافر خواهم شد؛و نخواهد کرد.
اگر دوباره ظهور کند،به بنارس باز نخواهد گشت.خود را در اعماق فراموش همان جنگل های بی فریادی که از دربار «ساکیا» به آن جا می گریخت،گم خواهد کرد.و برای آیندهء معشوق بزرگش هند،از عشق خویش به هند و نیز از ایمان خویش و از همهء آرزوی خویش،که دم زدن از نیروانا و عشق به نجات و نفرت از این سامسارا است،کلمه ای بر زبان نخواهد آورد تا هند محبوبش:
یا در این آرامش راکد و راحت اش آرام بماند؛
و یا برشورد و خود را به یاری خود و به پایمردی روحی نه چون بودا – اسیر دنیای غیبی و زنجیر پولادی خویش،پیغمبری در زندان،سرود آزادی می سراید،شاعری که در زنجیر،قصّه های شاد هجرت می خواند – بلکه یک انقلابی آزاد،یک مائوی رئالیست،یک توانا،انسانی که در لای دو دیوار سیمانی زندگی نمی کند،از گرسنگی و قحطی . وبا و گاوپرستی و اسارت در گروه کشورهای مشترک المنافع،رها سازد.
و «بودا»یش،با درمه اش و شعرها و دعا ها و آرزوهای نیروانائی و آیات زیبای خیالی اش بمیرد،و محبوبش هند،باشد و زندگی کند.
...پایان...