سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

 

من امروز،که در این گوشه،تنها نشسته ام و پنهان،و هر لحظه در انتظار حادثه،مثل هر آدم ضعیفی که در سختی ها بیش تر به یاد خدا می افتد،و در بی کسی،بیشتر می فهمد که خدا تنها کس هر کسی است؛خدا را به روشنی و صراحت صبحی که دارد در برابر چشم های منتظرم طلوع می کند،حس می کنم،می بینم.دست های لطیف و حمایت گرش را بر روی شانه هایم لمس می کنم،و از این همه لطف و مهر،که به این بندهء حقیر و بی ارج،ارزانی داشته است،غرق هیجان و خجلت ام.

راستی که این خدا چه قدر مهربان و فهمیده و بازیگر است!!!مگر ما کی بودیم که در برابر این همه قدرت قاسطین و خیانت ناکثین و تعصب هولناک مارقین،بتوانیم بایستیم؟زور فرعونی و زر قارونی و فتوای بلعمی،دست به دست هم دادند؛و ساحران،ریسمان های بندگی و ذلت به سیماب فریب آلودند[سیماب=جیوه]؛و دوستان نیز دشمن کامی ها کردند و ما ماندیم و تنها و با دست های خالی در وسط میدان و از چهار سو به تیر گرفته،و از پایگاه دین و دنیا بر ما یورش برده و سنگ خورده و باید نابود می شدیم و بدنام،منفور دین و دنیا،و برای همیشه پایمال!

اما نمی توانیم،هنوز نمی توانیم درست بفهمیم که خدا چه کرد و چه ها کرد؟که امروز می بینیم این چند فرد تنهای بی پناه و بی پایگاه را از کام این همه دام و دد نجات داد و مشت های آسمان کوب و قوی را گونه گون کرد،و خوش وجهه ها را ناگهان رسوا کرد و توطئه ها را همه یک جا بر باد داد و عربده جو ها را یکباره خاموش ساخت و چیره دستان را به دست های خویش در هم شکست و در برابر این همه قدرت سایه و آیه،ما بی سایه و آیه ها را افتخاری بخشید،که هرگز نه انتظارش را داشتیم و نه لیاقت اش را.

اکنون سپیده سر زده است و صبح بر آمده و شب سراسیمه و شتاب زده می میرد و من افق را تماشا می کنم و آفتابی در دلم سر می زند و صبحی می شکفد و گوئی می بینم که روز،آغاز می شود و شب می رود و همه چیز روشن می گردد.تنها صبر باید و یقین.

آفتاب دارد بر می خیزد و من چشم بر چشم افق سپیده دوخته ام و همچون کسی که در زیر باران تند بهاری ایستاده باشد،خود را با همهء ناچیزی،بیش تر از همیشه غرق لطف و نوازش های او حس می کنم.و در این تنهائی و خلوت مضطرب و متزلزلی که هر دَم تهدید می شود،بیش از تمام آن شب های پرشکوه،به موفقیت مان و آیندهء بزرگ و پر افتخارمان یقین دارم؛یقینی که به طلوع خورشید همین امروز صبح دارم.

برای ما که صاحبکار اصلی مان خداست،وقتی مطمئن باشیم که در آنچه او خواسته است،آگاهانه اندیشیده ایم و پاک عمل کرده ایم،هر حادثه ای که پیش آید،بازی ای بیش نخواهد بود.این که «آگاهانه اندیشیده ایم»،اثر تغییر دهنده و وسیعی که در جامعه گذاشته و جهت فکری یک نسل را در مدتی کوتاه عوض کرده است؛گواه آن است که وظیفه را درست تشخیص داده ایم و دقیق عمل کرده ایم و اقتضای زمان و ضرورت زمینه را یافته ایم.

ادامه دارد...