پنج) ایدئولوژی=«اسلام»:
در یک کلمه،«ایدئولوژی» در این مکتب،اسلام است.اما کدام اسلام؟
اسلامِ ابوذر،نه کعب الاحبار؛اسلامِ «عدالت و رهبری»،نه اسلامِ «خلافت و طبقه و اشرافیت»؛اسلامِ «آزادی و آگاهی و حرکت»،نه اسلامِ «اسارت و خواب و سکون»؛و تشیع،تشیعِ علوی،نه تشیعِ صفوی؛اسلامِ «جهاد اعتقادی و اجتماعی و اجتهاد علمی و عقلی»،نه اسلامِ «تقلید و تعصب و تسلیم»؛اسلامِ «قرآن»،نه «مفاتیح الجنان»؛اسلامِ «نهج البلاغه»،نه «طوفان البُکاء»؛«حسینِ خون»،نه «حسینِ اشک»؛کربلای فریاد،نه کربلای نوحه و ...بگذریم که بسیار است.
آن چه من آرزو دارم و در جست و جوی آن هستم،بازگشتن به اسلام،به عنوان یک «ایدئولوژی» است.و آن چه هست،در میان علما و مجامع مذهبی جدی و علمی ما،اسلام به عنوان یک «فرهنگ» مطرح است؛یعنی مجموعهء انباشتهء کلام و لغت و فلسفه و رجال و فقه و اصول و غیره؛که البته در جای خود – یعنی دنیای علم و تحقیق و تحصیل و تدریس – ارجمند و عزیز است.
اسلام – به عنوان ایدئولوژی – را از شناخت علمی و تحلیلی و مقایسهء پنج اصل زیر می توان یافت:
الله – قرآن – محمد(ص) – صحابی نمونه – مدینه.
شش) جامعهء ایده آل=«امّت»:
این جامعه،«اُمّت» نام دارد.در برابر مفاهیم مشابه که در زبان ها و فرهنگ های مختلف،یک گروه بشری یا یک جامعه را می نامند؛از قبیل:سوسیته،ناسیون،نژاد،شعبه،قوم،قبیله،طایفه و ...کلمهء «اُمّت»،حاکی از یک روح مترقّی و بینش اجتماعی دینامیک و متعهد و ایدئولوژیک است.
اُمّت، از ریشهء «اُم»،به معنای «راه» و «آهنگ» است.بنابراین:
«اُمّت»،جامعه ای می شود که گروهی از افراد بشری،که در یک ایمان و هدف،مشترک اند،با هم همگام شده اند تا آهنگِ رفتن کنند،و برای نیل به هدف مشترک شان به راه افتند.
در حالیکه اصطلاحات مشابه،تجمع،وحدت خاک یا خون و یا اشتراک در منافع مادی را ملاک «اجتماع بشری» گرفته اند؛اسلام،با انتخاب کلمهء امّت،مسئولیت فکری و اشتراک در حرکت و هدف و رفتن و شدن را،فلسفهء تشکیل اجتماع خود قرار داده است.
در امّت،«زیربنا،اقتصاد است»،(من لا معاش له،لا معاد له:کسی که زندگی مادی ندارد،زندگی معنوی هم ندارد)؛نظام اجتماعی بر «قسط و عدل» است و مالکیت مردم؛احیای نظام هابیلی،جامعهء برابری،و در نتیجه برادری انسانی،جامعهء بی طبقه.این «اصل» است؛اما – بر خلاف سوسیالیسم غربی،که روحِ بینشِ بورژوازی غرب را حفظ کرده است - «هدف» نیست!
در امّت،فلسفهء سیاسی و شکل رژیم،نه دموکراسی رأس ها است؛نه لیبرالیسم بی هدف و بی مسئولیت،که بازیچهء قدرت های اجتماعی است؛نه آریستوکراسی متعفّن است؛نه دیکتاتوری ضد مردم،و نه اُلیگارشی تحمیلی؛بلکه مبتنی بر «اصالت رهبری» است(نه رهبر!که فاشیسم است)؛رهبری متعهد انقلابی،مسئول حرکت و صیرورت جامعه،بر اساس این جهان بینی و ایدئولوژی،و برای تحقق تقدیر الهی انسان در فلسفهء آفرینش.«امامت» یعنی این!
این «اُمّت» - که جامعهء اعتقادی مسئول و مهاجر الی الله است و هدفش ساختن «انسان ایده آل» - جامعه ای است با سه بُعد،آن چنان که در سورهء حدید آمده است:کتاب – ترازو - آهن.
ادامه دارد...