سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

نظر

قضیه ای که باید اول مطرح کرد،این است که موقع و موضع تاریخی این اسلامِ بیدار شده چیست؟موقع تاریخی این اسلام،عبارت است از این جمله:« مرحلهء تکوین ایدئولوژیک».ما الان در مرحلهء تکوین ایدئولوژیک هستیم.مارکسیسم،بیش از صد سال است که این مرحله را گذرانده است.از موقعی که مانیفست[مرامنامه]ء آن چاپ شده است،تا کنون بیش از صد سال می گذرد.در صورتی که ما هنوز داریم زمینه سازی می کنیم که کارمان به مرحله ای برسد،که به شکل یک مانیفست در بیاید.

یک ایدئولوژی ای که در مرحلهء تکوینی است،خود به خود برایش مسائلی و نیازهائی و مسئولیت هائی و خطرهائی مطرح است؛که بعد از تولدش،همهء آنها عوض می شود و تغییر می کند.همان طور که بچه هم وقتی جنین است و دورهء تکوینی اش را می گذراند،دارای یک بهداشت خاص،تغذیهء خاص،نگهداری خاص،بیماری ها و خطرات خاص است؛و بعد از تولدش،همهء مسائل او عوض می شود.

در مقام کشف فکر اسلامی،بر اساس همان اسلامی که وحی شده است،بر اساس همان اسلامی که در آن،«علی(ع)» ساخته شده است،باید عناصرش را،عناصر این مذهب را،این «علی» را،این «محمد(ص)» را،از درون این فرهنگ عظیم مسلمانی بیرون بکشیم و دو مرتبه تجدید بنا کنیم.مقصود از تکوین ایدئولوژی مذهبی این است؛به همان معنا که اقبال لاهوری می گوید.اقبال اصطلاح خیلی بهتری دارد و می گوید:«تجدید ساختمان طرز فکر مذهبی».و اصلا این کلمه،بهتر از تکوین است:تجدید ساختمان،تجدید بنا.

در این مرحلهء تجدید بنا،مسلما یکی از خطرناک ترین دشمنان،تغذیهء بد است.یک بار چوب این تغذیهء بد را خورده ایم.اسلام در این آغاز تکوین تاریخی-اجتماعی-اخلاقی-انسانی خود،تغذیهء بد شد،و ما هنوز با اسلام بیماری سروکار داریم،که مسمومیت غذائی دارد.زیرا:تغذیهء هندی شد؛تغذیهء مجوسی شد؛تغذیهء آتنی شد؛تغذیهء اسکندرانی شد؛مگر نشد؟بعد به صورتی در آمد که اصلا مزاج این اسلام،تغییر پیدا کرد.و آن چهار نفس مخالف سرکش اش که باید تعادلی ایجاد می کردند و سلامت و حیات و نموّ اش را تأمین می نمودند،به هم خوردند.یک مرتبه،یکی افتاد به فلسفه؛یکی افتاد به عرفان؛یکی افتاد به رهبانیت؛یکی افتاد به بینش علمی؛یکی افتاد به عقده در برابر فلاسفهء آتن؛یکی افتاد به عقده در برابر علمای هند؛و حتی یکی افتاد به عقده در برابر فلسفهء ایرانی.یکی از فیلسوفان بسیار عزیز و مشهور و خیلی موفق ما هست که در متن کتاب فلسفی اش می بینیم از فلسفهء نور اسکندرانی و نور اِسپَهبُدیّه و از این نکات آریائی صحبت می کند.

این عناصر وارد متن بینش،روح،اندیشه و مغز و خون اسلام شدند.و اکنون برای شست و شو شدن و برای سر کار آمدن دوبارهء این مزاج،به طوری که ما بتوانیم دوباره با چهرهء حقیقی اسلام نخستین و اسلام سالم و بدون میکرب و جُرثومهء خارجی،سر و کار بیابیم،احتیاج به کاری است،نه از نوع بزک کاری و کاغذ دیواری چسباندن و رنگ آمیزی کردن؛بلکه کاری از بنیاد،درست مثل یک کار تازه.منتها،تجدید بنای یک بنائی،که حتی شاید دو تا آجرش هم درست روی هم گذاشته نشده است.

در چنین دورانی،که دورهء جنینی است،تغذیهء فاسد،فسادی ایجاد می کند که بعد از تولدش هم،همراهش هست.

 

پایان