«انتظار» به این معناست که گروهی «منتظر» باشند که نجات بخشی خواهد آمد.پس این فکر،چهار پایهء اساسی دارد:
1)اسارت،2) غیبت،3) انتظار،4) نجات.
همین چهار اصل،با همین معنا،می تواند منفی باشد- چنانکه اکنون هست - و می تواند مثبت باشد- چنانکه بود و و باید باشد -.
از بُعد منفی،بهترین ضمانت اجراء و عامل آسودگی خیال و فراغت بال همیشگی برای این گروهی است که به قول حضرت امیر(ع):
«همیشه شرارت را آشکار ساخته و همهء نیروهایشان را آماده و قدرتهایشان را یکپارچه می کنند تا مردم را چپاول کنند و یا بر سپاهی فرمان رانند و یا از منبری بالا روند».
و همان سه قیافهء همیشگی،که مثال شان در قرآن هست:فرعون و قارون و بلعم باعورا:مظاهر زور و زر و تزویر! برای اینها،بهترین فرصت،«غیبت» است.زیرا نجات بخش مردم و پیام آور عدل و حکومت حق،غائب است؛دوره اش نیست و بنابراین در این دوره،نه مسئولیت صلاح دارند و نه مسئولیت اصلاح؛که فساد و تبعیض،جبری است!!!
و باز برای گروه دیگری،«غیبت» یک فرصت بسیار خوبی است.فرصت بزرگی که به خصوص از زمان صفویه،حد اکثر استفاده،البته سوء استفاده از آن شد.گروهی که هیچگونه صلاحیت نیابت امام غائی را ندارند،با تشبّث و حیله و دسیسه،جای نُوّاب حقیقی امام غائب را غصب کنند؛و با فقدان شروطی که از طرف امام معصوم بیان شده،به عنوان «نائب امام غائب»،زمام افکار و ایمان و شکل عقاید و سرنوشت زندگی اجتماعی و مسئولیت های مردم را در دست گرفته و خلق را به نام دین و به نیابت امامت حقیقی او،به هر جا که خودشان و همدستان شان (دو گروه دیگر:زر و زور)م ی خواهند،برانند.و حقوقی را که امام- بر اساس دین خدا و پیغمبر و شرع اسلام و تشیع - نسبت به مردم دارد،اینان به نام او و نیابت او،به خود اختصاص دهند.
1) «انتظار»،هم یک اصل فکری اجنماعی و هم یک اصل فطری انسانی است.به این معنا که اساسا انسان یک موجودی است منتظر؛و هر که انسان تر،منتظر تر.و هم چنین جامعهء بشری،به معنای اعم،دارای «غریزهء انتظار» است؛چه جامعهء طبقاتی،چه جامعهء ملی و چه جامعه های گروهی.و بر اساس همین اصل است که اعتقاد به مسیح(ع)،از ابتدا در جوامع بشری وجود داشته و به همین دلیل است که تاریخ می گوید:همهء جامعه های بزرگ،جامعه های منتظرند..
2) «انتظار»،سنتز تضاد میان دو اصل متناقض با هم است:یکی «حقیقت» و دیگری «واقعیت».ما معتقدیم که قرآن برای نجات بشریت آمده و پیغمبر(ص) برای رهائی انسان از ظلم و زور و اشرافیت و خون پرستی و قومیّت و ذلت و استضعاف و استثمار و مبارزهء با جهل وعقب ماندگی آمده؛و معتقدیم که«علی(ع)» و فرزندان او،و رهبران شیعه،جانشینان پیغمبرند؛و عقیده به تشیع،ضامن نجات و هدایت انسان است.اما واقعیت،خلاف این حقیقت را به ما نشان می دهد.