سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

نظر

3)مبارزهء اجتماعی:مبارزهء سیاسی،نه تنها به معنای اعم،تجلی عالی ترین استعداد اجتماعی انسان است،بلکه برای افراد آگاه و دلسوز،کارِ سازنده و خودساز نیز هست.مبارزهء اجتماعی،بزرگترین عامل خودآگاهی انسانهای آگاه و دلسوز به شمار می آید.فردی که در پشت میز مطالعه و در میان انبوهی از کتابها و یا در مبادلهء ذهنی میان دوستان و همفکران خویش،خود را یک انقلابی مردمی می شمارد و راه حل ها را از میان الفاظ و فرضیه ها و متون عقیدتی بر می گزیند،تنها در کورهء آزمایش عمل سیاسی است که می تواند هم اندیشه های خود را تصحیح کند و هم از بیماری لفّاظی شفا یابد و هم خویشتن را بیازماید.لیاقت،هوشیاری،سرعت عمل،شهامت،درجهء فداکاری و از خودگذشتگی،از مال گذشتگی و حتی اندازهء خلوص و صفا و تقوای خود را دقیقا ارزیابی کند.

مبارزهء سیاسی،زمینهء واقعی و عملی و آزمایشی مفاهیمی است که یک دلسوز جامعه،غالبا از کتابها و از زبانها آموخته است و می آموزد.و در عین حال،او را با مسائلی رو به رو می کند و با واقعیت هائی در تماس قرار می دهد که هرگز در محیط امن و آرامی وجود ندارد،که الفاظ و اصطلاحات فلسفی و فکری با او گیرودار دارند.

و باز مبارزهء سیاسی است که روشنفکر واقعی را با متن مردم،خواست ها،نیازها و ایده آل ها،قدرت ها و ضعف های مردم آشنا می سازد.و در عین حال،امکانات عمل را در برابر او آشکار می کند و از بیماری پرت افتادن از مردم،یا جلو افتادن از مردم- که غالبا برخی انقلابیون به آن دچار می شوند-رهائی می دهد و او را مقیّد می سازد که پیشاپیش مردم،اما متصل به مردم،در حرکت باشد.

مبارزهء سیاسی،به انقلابیون موهبتی می دهد که غالبا از آن محروم است و آن،فراگرفتن زبان تفاهم و تکلم با تودهء مردم است،زبانی که ابزار انجام رسالت انقلابی در جامعهء خویش است.همان زبانی که محرومیت از آن،مبارزین ما را این چنین عقیم کرده و با مردم،بیگانه ساخته و دیوار نامرئی و نفوذناپذیری میان اقلیت مبارزین آگاه و توده های وسیع مردم به پا داشته است.مبارزهء سیاسی،به مبارزی که پروردهء کتاب و کلاس است،زبان عوام را می آموزد.

متأسفانه قدرتمندانی که بر سرنوشت جامعه ها مسلط بوده اند،همواره از سیاسی شدن توده های مردم وحشت داشته اند.در جامعهء ما دوران بنی عباس،دوران موفقیت دستگاه در سیاست زدائی جامعهء اسلامی است.بنی عباس که شعور حساس سیاسی تودهء مردم را دیدند و دانستند که چگونه رژیم نیرومندی چون بنی امیه را قربانی خویش ساخت،به سیاست زدائی پرداختند.از چه طریق؟از طریق توسعهء فرهنگ،تکیه بر علم،ثروت،قدرت سیاسی،فتوحات اسلامی و تجلیل و تعظیم شعائر دینی.و به این طریق انبوه تودهء مردم را با پیشرفت هائی که به نام اسلام در جهان به دست می آوردند،تخدیر و مشغول کردند و آگاهان جامعه را هم با غرق کردن در مسائل ذهنی و کلامی و فلسفی و فرقه ای.

این بود که جنگ ها و مبارزات مردم در دوران بنی امیه-که همگی،جنگ های سیاسی و طبقاتی بر اساس عدالت طبقاتی و رهبری انسانی بود-در دوران بنی عباس،تبدیل به جنگ های فرقه ای،کلامی،ذهنی،فلسفی و حتی لفظی شد.و امروزه،استعمار با تشدید خصومت های فرقه ای،قبیله ای،نژادی،مصرف پرستی،آزادی های جنسی و ...مردم را از احساس مسئولیت در قبال سرنوشت جامعه،غافل می سازد.

پایان