کار عبارت است تجلّی تحقق عینی اراده و خواست و ارزشهای ویژهء انسان.انسان در کار متولد می شود،با کار ساخته می شود و ذهنیت وی تبدیل به یک واقعیت عینی می گردد و در همان حال،جوهر وجودی اش صیقل می خورد و تکامل می یابد.
اما نقش انقلابی کار در خودسازی،عبارت است از آزادی بخشی کار.هر کسی زندانی قالب های خانوادگی،طبقاتی،اجتماعی و عصری خویش است.این مسئله،وقتی که سخن از مسئولیت انقلابی بصیرت مندان است،دامنهء بسیار گسترده و عمقی بسیار شگفت انگیز پیدا می کند.
بی شک اکثریت صاحبان بصیرت،برخاسته از طبقهء متوسط اند.طبقات بالا چنان در رفاه پوسیده اند که همهء ارزشهای وجودی آدمی و همهء حساسیت های انقلابی را از نسل جوان خویش می گیرند.در طبقات پائین،فقر،جهل و ذلت را چنان توسعه ای داده که اکثریت را در آن غرقه ساخته است و افراد،جز در تکاپوی تأمین یک زندگی بخور و نمیر نیستند،و جز هدفهای کوتاه و حقیر ندارند.طبیعتا دلسوزان جامعه،از میان طبقه ای بر می خیزند که نه رفاه اشرافیت،پوک و تباهشان کرده و نه فقر،آنان را از اندیشیدن و از رشد اجتماعی و اخلاقی محروم ساخته است.بنابراین،انسانهای خودآگاه و دلسوز،از طبق? متوسط بر می خیزند.
در عین حال باید یادآوری کرد که این مطلب،به معنی بریدن خویش از تودهء محروم نیست.بلکه باید ایمان داشت که اساسا هدف،رهائی و نجات تودهء مردم است.اما نباید دچار یک نوع جَوگیری عامیانه شد و تودهء مردمی را که بالقوه به آن می اندیشیم،با تودهء مردمی که بالفعل وجود دارد،مترادف بشماریم.اشتباه میان این دو در عمل اجتماعی،خطاهای بسیار سنگین و حتی فاجعه آمیز به بار آورده است.
کار آزادی بخش برای این افراد خودآگاه و دلسوز که به هر حال از طبقهء متوسط در زمان ما برمی آیند،ضرورتی حیاتی دارد.زیرا آنها را از ماندن در تنگنای پلید اشرافی گری-که با تنگ نظری و پستی همراه است-چه مذهبی باشد و چه غیر مذهبی-رها می سازد و افق اجتماعی آنها را وسعت می دهد و در شخصیت آنان تغییر عمیق انقلابی می دهد.
تقدس کار در اسلام تا به آنجاست که پیامبر(ص)،تنها دو دست را بوسیده است؛دست یک زن[حضرت فاطمه(س)] و دست یک «کارگر» را.دو چهره ای که در همهء نظام ها و تمدن ها و فرهنگ ها،تجسم ذلت،حقارت و محرومیت بوده اند؛آن هم دست بوسیدن!،سنتی که در اسلام،آنچنان که امروز رایج است،وجود نداشته است و اگر می داشت،نوعی شرک محسوب می شد.
کار،معجزهء بزرگی است که به انسانهای آگاه و دلسوز،موهبت فرو ریختن همهء ارزشهای اشرافی و ضعف های سرمایه داری و عادات بیمارگونهء طبقهء مرفّه را،که طبقهء انگل است،عطا می کند و او را با تودهء محروم در می آمیزد و از این طریق،یک انسان انگل وار به یک انسان پیامبر وار بدل می شود.
ادامه دارد...