نقش عبادت،امروز به مراتب بیش از دیروز و پریروز است.دیروزی که سرمایه داری سادهء بازاری بر ما حاکم بود و پریروزی که یک تولید سنّتی کشاورزی حکومت داشت.و به هر حال،فرصت های بسیاری بود تا انسان،طبیعت و خداوند،با هم و به هم بیندیشند و با هم پیوند داشته باشند.به ویژه که رژیم های استثمار کننده،ساده،عامی و کم اثر بودند.
اما امروز که سرمایه داری،به عنوان نظامی آمیخته از اقتصاد،فرهنگ و سیاست،جامعه شناسی و قدرتهای نظامی است و همچون شبکه ای سرطانی،نه تنها جهان را،که انسانها را از بیرون و درون مسخ می کند،عبادت به عنوان تنها رابطه ای است که می تواند فرد را در چنین نظام وحشتناکی از مسخ وجودی خویش و از ابتذال انسانی خویش و از فراموشی همهء ارزشهای انسانِ نوعی،باز دارد و رابطهء ما را با کانون هستی برقرار سازد و ما را در جهانی که ماشینیسم و سرمایه داری و سیاست،دارای هجومی سنگین و خرد کننده اند،نگاه دارد و به ما تکیه گاهی استوار بخشد.
عبادت تلاشی است در راه زدودن رنگ های عارضی،شکستن قالب های تنگ اجتماعی و صیقل دادن وجود حقیقی و برانگیختن حالات وجودی و استخراج گنجینه های نهفتهء خودآگاهی و دست یافتن به حالتی فراتر از آن که روح های بزرگ در فرهنگ ما به آن رسیده اند و آن، «دل آگاهی» است و کشف تعهدی عمیق تر،صمیمی تر،مترقّی تر و راستین تر از آن چه امروز از این کلمه،روشنفکران غربی می فهمند.و آن،تعهّد وجودی است و به تعبیر قرآنی آن در زبان «علی(ع)»،«میثاق فطرت» است.
2)کار:قرآن،سنت پیامبر(ص) و شیوهء زندگی یاران دست پروردهء انقلاب او،نشان می دهند که اسلام،به کار و کوشش،تا کجا تکیه دارد.می دانیم که بی درنگ پس از ایمان،«عمل صالح» ورد زبان خداوند است و حتی به گفتهء پیامبر(ص)که وقتی از ایشان می پرسند:مَاالاِسلام؟ پاسخ میفرمایند:«العمل».
اسلام هر عمل درستی را – سیاسی،اقتصادی،مردمی،بهداشتی- همچون عمل مذهبی،عبادت تلقی می کند،حتی خواب را؛خواب انسانی که ایمان دارد؛حتی خوراک را و تحصیل نان را.تکیهء اسلام به عمل اقتصادی نیز چنین است.
از پیامبر(ص) می پرسند که محبوب ترین کار چیست؟پاسخ می دهند:«کاری که دست در آن دخالت داشته باشد» محبوب ترین مال چیست؟«آن چه از طریق کار به دست آمده باشد».اساسا برای آدمی،جز ثمرهء تلاشی که می کند،نصیبی وجود ندارد.این اصل،هم در رابطهء انسان و خدا صادق است:که قیامت و سرنوشت نهائی آدمی،به گفتهء قرآن:«روزی است که انسان،دست آورد خویش را به چشم می بیند»؛و هم در رابطهء اجتماعی و در یک سیستم اقتصادی.
مسئلهء مهم تری که در خودسازی مطرح است،کار است.اما کار نه فقط به عنوان مقدمه ای برای زندگی کردن،تحصیل،کسب مقام اجتماعی،یا کار تولیدی؛بلکه کار به عنوان ورزشی در جهت خودسازی.کار کردن،یعنی نفی طبیعت به وسیلهء انسان.کار،غلبهء انسان است بر طبیعت.انسان،حکومتِ طبیعت را نفی می کند و حکومتِ خویش را جانشین آن می سازد.این یک کار مادی است.عمل اجتماعی نیز اینچنین است:انسان با کار خویش،جامعهء خویش را تغییر می دهد و می سازد. و عجیب این است که انسان،در همان حال که طبیعت را می سازد،شخصیتِ خودش نیز ساخته می شود.
ادامه دارد...