اگر تمام تاریخ بشر،در طول تاریخ،همهء جبهه ها و نهضت ها و فلسفه ها و آرمان ها وانقلابها را در پیش چشم آوریم و بشناسیم و تجزیه و تحلیل کنیم و تقسیم بندی نمائیم،به سه جریان اساسی می رسیم.این سه جریان،سه بُعد اساسی وجود انسانند؛و سه چهره از یک مجسمه ای هستند که همهء ایده آل انسان را بیان می کند.اصلا امام انسان،این است؛این چهرهء سه بُعدی است.سه جریان اساسی است که توجیه کنندهء همهء تاریخ و همهء انگیزش ها و بعثت های تاریخی اند:
1)یکی «عرفان و عشق» است.آتشی که در طول تاریخ بشر،هم? فرهنگ ها،همهء ارزشهای اخلاقی،همهء حرکت های انقلابی و همهء خلّاقیّت ها را ساخته است و همیشه به عالم،محتوا داده است و همیشه به عمر و به وجود،جهت و هدف داده است.در هر مذهبی که شما فکر کنید،این جوهر وجود دارد و در هر مکتبی و هر فلسفه ای،این جوهر وجود داشته است.
این آتشِ عرفان و عشق بوده که آدم هائی را ساخته است:مثلا شاهزاده ای را،ابراهیم اَدهَم ساخته و یا فیلسوف وابسته به دربار را،غزالی ساخته و یا یک راهزن را،فُضِیل ابن عیاض ساخته.تنها چیزی که به انسان،ارزش وجودی داده،به زندگی واقعا لطف و معنا داده و از همهء عالم،یک تفسیر روحانی با معنا و با محتوا و هدفدار کرده؛احساس عرفانی در انسان بوده است.احساس عرفانی،زائیدهء یک دوره از زندگی بشر نیست؛قبل از مالکیت است و حتی قبل از پیدایش عصر حجر سوم است.و قبل از پیدایش جامعهء طبقاتی بشر است.و بنابراین نمیتواند معلول آنها باشد.این احساس عرفانی،در عمق و ذات وجودی انسانی خانه داشته و در طول تاریخ،شهادت ها،فداکاری ها و ارزشها را خلق کرده است.
2)دوم،«آزادی» است.این کلمه در مذهب،یک بُعد بی نهایت عمیق دارد؛اما در تاریخ و در فلسفه های مادّی جدید،معنای خیلی خلاصه شدهء سطحی و بدون دامنه دارد.به هر حال،«آزادی» یکی از ابعاد اساسی وجود انسان است.آرمان نهائی تمام مذاهب،نجات است.اما در اسلام،آرمان،«فلاح» است.فلاح، در بر دارندهء یک آزادی تکاملی وجودی است؛یک نوع رشد است؛یک شکوفائی است.
در همهء مذاهب و در تمام تلاشهای اجتماعی و سیاسی هم می بینیم که آزادی،انگیزهء بزرگی برای این همه مجاهدت ها و این همه شهادت ها است.هنوز هم میلیون ها تودهء دهقانی و کارگری و روشنفکران واقعی[و نه غرب زده و مادّی و ...]خون و زندگی شان را می دهند،برای اینکه آزادی را به دست بیاورند و برای اینکه استعمار را،امپریالیسم را،دیکتاتوری را نابود کنند.این امر که هم اکنون گسترش دارد،در طول تاریخ هم وجود داشته است.بنابراین مفهوم و بُعد آزادی خواهی و آزادی طلبی،بزرگترین عاملی است که انسان را از جمود و از خواب و از عبودیت در برابر یک قدرت خارجی نجات می دهد.
3)بُعد سوم،«عدالت خواهی»است.از وقتی که تبعیض ایجاد شد،تلاش برای رفع تبعیض هم به عنوان ضدّش ایجاد شد؛به خصوص در تاریخ شیعه.تمام تلاش فلسفهء تاریخ انسان در تشیع،مبارزه با ظلم و تحقق عدالت است.هر مذهب و هر ایدئولوژی ای و هر اسلامی و هر تشیعی که این مسئله برایش مطرح نباشد و برای آن جواب نداشته باشد و خودش را در این مسیر و در متن این انقلاب عدالتخواهانهء امروز نیندازد؛پَرت است و اصلا کلاهش پشم ندارد و آینده ندارد و محکوم به نفی و مرگ و شکست است.زیرا این اسلام،اسلامِ «علی(ع)» نیست؛اسلامی عثمانی است که باید برود.
بنابراین این سه مفهوم در تاریخ است،در متن انسان است،در نیاز بشر است و اصلا ساختمان انسانی بر این سه اصل استوار است؛جزو وجود آدم است.
ادامه دارد...