سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

 

آتش علی(ع) تمام جانم را گداخته و تمام عمرم را سوخته و تمام زندگی ام را خاکستر کرده و تمام قلم ام را متبرّم [آزرده و به ستوه آمده] ساخته.

سیمای خورشیدی علی و مکتب خدائی او در عمق وجدان این نسل،چنان تابشی و جوششی یافته که غبار تیره و آب سرد دشمنان،کم ترین اثر و خطری ندارد؛و طنین غوغایشان از چهاردیواری همان «شیخ نشین» های حقیرشان فراتر نمی رود.

من در همین اندازه های اندک وجودی،تجربه دارم که کوشش این دشمنان در تحریک مردم علیه من و آثار و افکار من،تا کجا برایم نعمتی رایگان و ثروتی بادآورده و گنجی بی رنج بوده است.آنچنان که به راستی اعتقاد دارم که این همه توفیقی که در اشاعهء افکارم و جلب افکار مردم کسب کرده ام،ثلث اش ثمرهء رنجی است که برده ام و کاری است که کرده ام و ارزشی است که داشته ام.و دو ثلث اش را مرهون زحمات این آقایان محترم ام؛و از صمیم قلب،خدا را به خاطر این نعمات سپاس می گزارم.و گرنه من یک معلم که تمام هستی اش یک خودکار است،چگونه می توانستم فریادم را این همه بلند کنم؟

بسیار بوده اند و هستند اساتیدی که من شاگرد آنها بوده ام و رنجی هم که در راه قرآن و در جنگ با خرافه ها ارائهء چهرهء پاک تشیع علوی برده اند،از من بیشتر بوده است؛اما دامنهء تأثیرشان کمتر از من بوده است.چون آنها از داشتن دشمنانی کینه توز و بدزبان و بی فرهنگ،محروم بوده اند. و این یک قانون است.

سرنوشت امام خودمان،کاملترین و بارزترین نمونهء آن،چه،به همان اندازه که ابوذر ها و عمّارها و سلمان ها،زیبائی و عظمت و حقانیت علی(ع) را به تاریخ و به ما آموختند؛ابوسفیان ها و عمروعاص ها و معاویه ها نیز در نمایاندن چهره های ملکوتی وی نقشی بزرگ داشتند.مگر نه«علی» در25 سال خانه نشینی دوران خلفا و در سه صحنهء صفین و نهروان و جمل بود که در چشم ها درخشید.و در این تقابل ها و تضاد هاست که ما می توانیم او را دقیقا اندازه گیری کنیم.

امروز تمامی متفکّران آزاد اندیش جهان اسلام که حق پرستی را بر عوام فریبی ترجیح می دهند و از متعصبان و مرتجعان و عوام فریبان جامع? سنّی مذهب و وهابی مسلک خویش نمی هراسند؛عثمان را به لجن می کشند و «علی(ع)» را به عنوان مظهر حقانیت و فضیلت و عدالت می ستایند و اعتراف می کنند اگر پس از پیامبر اکرم(ص)،علی(ع) آمده بود،تاریخ اسلام و سرنوشت عدالت،به گونه ای دیگر بود...

امروز بصیرتمندان مسئول و مجاهد،با داشتن او،خود را در این قرن و در برابر این جهان پر کشاکش،از تمامی مکاتب غیر الهی بی نیاز می یابند؛زیرا دامنهء تشعشع وجودی اش از مرز تشیع و حتی اسلام و مذهب فراتر رفته و هر انسان آگاه و آزادی که به ارزش های انسانی،آزادی،عدالت و زیبائی های روح آدمی ارج می نهند،او را می شناسند،«فریاد عدالت انسانی» اش می خوانند و یا «نمایندهء انسانیت» یا «قهرمان انسانی» یا «انسان تمام» یا « انسانیت در اوج».

«علی» از بهشت،بزرگتر است و از ابرار،برتر.او خود پرورندهء ابرار است؛او سرخیل «مُقرّبین» است.«علی» بزرگتر از آن است که حتی در بهشت بر سر سفرهء ابرار بنشیند و با آنها هم کاسه شود.او خود،«رضوان خداوند» است.

ادامه دارد...