سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

امید:ولی من میتونم تمام ادعاهای شما رو یکجا زیر سوال ببرم. 

جمال:چه طور؟

امید:در سال 76 مردم با رای دادن به یک نامزد دگر اندیش،یعنی دکتر سید محمد خاتمی،ثابت کردند که نسبت به مواضع رژیم،اعتراض دارند و خواسته شان چیز دیگری است.

جمال:اینکه چرا مردم در سال 76 به نامزدی غیر از نامزد مورد نظر رژیم رای دادند،خود بحث مفصلی است که بعدا به اون می پردازیم. اما جریان دوم خرداد و اقدامات بعدی اون،دارای تناقضات فاحشی است که قبلا هم عرض کردم از انتخابات دور دوم شوراها به بعد،اکثریت مردم به این جریان،اهمیتی نمیدن.

امید:منظورتون کدوم تناقضاته ؟؟؟

جمال:مردمی که در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی،از اقدامات کارگزاران سازندگی و در نهایت،خود آقای رفسنجانی به تنگ اومده بودن،با رای دادن به خاتمی که حرفهای جدیدی داشت،عملا اعتراض خودشون رو اعلام کردن؛یعنی اعلام کردن که به مدیران دولت وقت و وزرا و اقدامات شون و در نهایت به عملکرد رفسنجانی اعتراض دارن؛اما وقتی خاتمی انتخاب شد،چه اتفاقی افتاد؟ در اولین اقدام، ایشون همون وزرای رفسنجانی رو دوباره به عنوان وزیر انتخاب کردن و عملا امید و آرزوها و خواسته های ملت رو بر باد دادن.

امید:خب این که ایرادی نداره:خاتمی اون افرادی رو که تجربهء وزارت داشتن،انتخاب کردن.این که خیلی خوبه.

جمال:آیا اقدامات اون وزرا در دوران رفسنجانی،اقدامات مثبت و قابل قبولی بود؟اگه قابل قبول بود پس چرا مردم در انتخابات 76 به نامزد مورد نظر کارگزاران رای ندادند؟اگر هم منفی بود پس چرا خاتمی اونا رو انتخاب کرد؟

امید:علتش این بود که ما کمبود متخصص داشتیم و نمی تونستیم افراد غیر متخصص رو به وزارتخانه ها بفرستیم.

جمال:یعنی ما در سال 76 که در اون تاریخ، 19 سال از انقلاب 57 می گذشت،هنوز نتونسته بودیم سی چهل تا متخصص تربیت کنیم تا بتونن وزیر یا معاون وزیر بشن؟یعنی سی چهل تا وزیر و معاونی که بعضا از اوایل انقلابوزیر یا معاون بودن،می بایست تا آخر عمرشون در وزارتخونه  بمونن تا مشکل کمبود متخصص ما رو جبران کنن؟این انحصار طلبی نیست؟

امید:پس چرا اون وزیرا دوباره وزیر شدن؟

جمال:چون متاسفانه اصلاح طلبان،وامدار برخی وزرای رفسنجانی بودن و اگه می خواستن اونا رو کنار بزارن،خودشون زیر سوال می رفتن.

امید:دیگه چی؟

جمال:دیگه اینکه اصلاح طلبان یک گاف دیگری رو هم بعدا مرتکب شدن:یعنی بعد از دوران خاتمی و در سال 84،همون رفسنجانی مورد اعتراض مردم رو دوباره نامزد ریاست جمهوری کردن و تلاش کردن تا با اقداماتی (حتی از نوع غیر قانونی اش)رقیب ایشان،یعنی احمدی نژاد رو کنار بزنن.

امید:خب چه اشکالی داره؟شاید رفسنجانی خواسته باشن کم کاری های دوران ریاست جمهوری خودشون رو جبران کنن؟

جمال:یعنی مثلا هشتاد مورد قتل زنجیره ای  دوران خودشون رو چه جوری می خواستن جبران کنن؟صحبت مرگ اتفاقی یه نفر دو نفر نیست که به راحتی ادعای بیخبری کنن. اون هشتاد نفر هم که یکجا به قتل نرسیده بودن که فکر کنیم اتفاقی بوده:اگه تعداد اون هشتاد نفر قربانی رو به تعداد سالهای ریاست جمهوری رفسنجانی تقسیم کنیم،به طور متوسط به هر سالش می رسه ده نفر.یعنی در هر سال از سالهای ریاست جمهوری رفسنجانی،ده نفر نخبه و دگراندیش به قتل رسیده اند و رفسنجانی نمیتونه ادعا کنه که بیخبر مونده.اگه واقعا هم از  این اتفاقات بی خبر مونده باشه،عملا ناکارآمدی خودش رو اثبات کرده.

امید:پس اصل قضیه به نظر شما چی بوده؟

جمال:اصل قضیه این بوده که مدعیان اصلاحات،تنها دغدغه شون به دست گرفتن قدرت و انحصار اون در دست خودشون بودن.حالا برای رسیدن به این هدفشون،از نظریهءنیکولو ماکیاولی فیلسوف اروپایی استفاده کردن که میگه:هدف، وسیله رو توجیه می کنه.یعنی دولت ها برای رسیدن به هدفشون،از هر وسیله ای ولو غیر قانونی یا غیر مشروع می تونن استفاده کنن.

امید:خب این نظریه چه اشکالی داره؟

جمال:اشکالش اینه که اگه مثلا احمدی نژاد می خواست از این نظریه استفاده کنه،همهء شما به اون اعتراض می کردید که چرا از روش های غیر قانونی و نامشروع استفاده می کنه.

امید:دیگه چه تناقضاتی به نظر شما میرسه؟

جمال:در ماه های منتهی به خرداد 76،آقای عطاء الله مهاجرانی که در اون تاریخ نمایندهء مجلس بود ( و بعدا در دولت خاتمی وزیر ارشاد شد)پیشنهادی رو به مجلس داد مبنی بر اینکه رفسنجانی بتونه برای بار سوم متوالی،نامزد ریاست جمهوری بشه (می دونید که بر طبق قانون اساسی،حتی در سایر کشورها،یک نفر نمی تونه بیش از دو دورهء متوالی به عنوان رئیس جمهور انتخاب بشه)اولا این یعنی دور زدن قانون اساسی که البته هم مجلس و هم خود رفسنجانی و حتی خود رهبری،با این پیشنهاد خلاف قانون اساسی مخالفت کردند.

ثانیا وقتی مهاجرانی وزیر ارشاد شد، روزنامه های دوم خردادی، با مجوز وزارت ارشاد،تمامی اقدامات دولت سازندگی و از جمله رفسنجانی رو زیر سوال بردند.افرادی مثل اکبر گنجی هم با مجوز وزارت ارشاد(که وزیرش مهاجرانی بود)کتاب هائی مانند تاریکخانهء اشباح و نیز کتاب عالیجناب سرخپوش رو در جهت افشا کردن اقدامات دولت سازندگی و شخص رفسنجانی چاپ کردند.حالا شما بگو این تناقضات،چه توجیهی داره؟

             ادامه دارد.....