در قسمت قبلی این پست به این نکته اشاره شد که در حالت کلی،یک انسان مسلمان و بالاخص یک فرد شیعه باید به اصول دین،یقین پیدا کنه و نباید در این اصول،از دیگران و حتی علما،تقلید کنه.برای توضیح بیشتر و بهتر مسئله،اول سعی می کنیم اصول دین رو تعریف کنم و در قسمت بعد،به توضیحات دیگرش بپردازیم:
1) توحید یعنی اینکه ما معتقد باشیم که آفریدگار و پروردگار ما یکتاست و خداوند متعال،هم ما رو آفریده و هم ما رو پرورش و تربیت کرده و در این زمینه ها،از هیچ احدی کمک نگرفته و اصولا تا زمانی که خودش اراده نکنه،هیچ موجودی،نه به وجود میاد و نه می تونه ارادهء انجام کاری رو داشته باشه...
با پذیرفتن این اصل،صف ما از صف کفّار (یعنی کسانی که خدا رو کلاً انکار می کنن) و نیز صف مشرکین (یعنی کسانی که به بیش از یک خدا اعتقاد دارن و یا در انجام آفرینش و پرورش موجودات،برای او شریک قائل هستن)جدا میشه...
2) معاد یعنی اینکه انسانها بعد از مرگ،دوباره زنده خواهند شد و به حساب اعمال نیک و بد آنها رسیدگی و به آنها پاداش یا عذاب داده خواهد شد...
با پذیرفتن این اصل،صف ما از کسانی که مرگ رو پایان کلی دنیا می دونن و به زنده شدن بعد از مرگ،اعتقادی ندارن؛و نیز کسانی که به تناسخ (به معنای قرار گرفتن روح یک انسان مُرده در جسم انسان یا حیوان یا گیاه دیگر در همین دنیا)اعتقاد دارن،جدا میشه...
3) نبوّت یعنی اینکه خداوند برای هدایت بشر،انسانهائی رو به عنوان پیامبر و نبی،ارسال می کنه تا انسانها رو به راه راست و توحید هدایت کنن...بر طبق اعتقاد مسلمانان،اولین پیامبران،حضرت آدم(ع) و آخرین آنها حضرت محمّد ابن عبدالله(ص) می باشد که بعد از ایشان،هیچ پیامبری مبعوث نخواهد شد...
با پذیرفتن اصل نبوّت،صف ما از کسانی که نبوّت رو قبول ندارن،مانند کفّار و مشرکان و نیز صابی مذهبان (یعنی کسانی که خدا رو قبول دارن؛اما پیامبران رو قبول ندارن) جدا میشه و نیز با پذیرفتن رسالت حضرت محمّد(ص)،صف ما از صف پیروان سایر ادیان مانند مسیحیت و یهودیت و ...جدا میشه....
4) عدل یعنی اینکه خداوند در آفرینش و پرورش و نیز پاداش و جزا دادن به بندگانش،کوچکترین ظلمی نمی کنه و اصولا انگیزه و احتیاجی برای ظلم کردن نداره و بر اساس حکمتی که بر خود فرض دونسته،با اونا برخورد میکنه. با پذیرفتن این اصل،صف ما از اشاعره (یعنی گروهی از اهل تسنّن که ادعا می کنن حتی اگه خداوند،پیامبرانش رو به جهنم ببره و یا جنایتکاران رو به بهشت ببره،عین عدله؛چون خداوند،صاحب اختیار بنده هاشه)جدا میشه...
[ توضیح اینکه بر اساس اعتقادات شیعه و معتزله (یعنی گروهی دیگر از اهل سنّت)،عدل و ظلم،هر کدوم تعریف خاصّ خودشونو دارن و بُردن پیامبر به جهنم و یا بُردن جنایتکار به بهشت،هرچند که خدا توانائی و اختیار چنین کارهائی رو داره ،بر خلاف تعریف عدل و ظلمه.شاهد قضیه اینه که خداوند در سورهء انعام آیهء 54 می فرماید:«... کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ... پروردگارتان رحمت را بر خود واجب و مقرّر کرده...»]
5) امامت یعنی اینکه بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص)خداوند،افرادی رو به عنوان امام و پیشوای مسلمانان انتصاب میکنه تا ضمن هدایت مسلمانان،به تفسیر و توضیح آیات قرآن و سایر دستورهای اسلام که در زمان پیامبر(ص) فرصت پرداختن به اونا برای پیامبر(ص) پیش نیومد (و نیز یک سری وظایف دیگه )بپردازه...
با پذیرفتن اصل امامت،صف ما از صف تمام اهل سنّت و نیز تمام کسانی که جانشینی انتصابی امامان دوازده گانه رو به جای پیامبر(ص) قبول ندارن،جدا میشه...
در قسمت بعدی،به موضوع عدم اجازهء تقلید در اصول دین خواهم پرداخت...
ادامه داره...