حوادث مستحدثه به طور کلی،همهء رویدادهای فرهنگی،فکری،اجتماعی،سیاسی،اقتصادی و انسانی است،مسائلی از قبیل استعمار کهنه و نو،ماشین،آلیناسیون انسان جدید،بوروکراسی،تکنوکراسی،فاشیسم،دموکراسی،مشروطیت،فیلم،تلویزیون، سوسیالیسم،کاپیتالیسم،صهیونیسم،مسئلهء فلسطین،ناسیونالیسم در جامعهء اسلامی،هیپیسم،عصیان نسل جوان،عقب ماندگی،رابطهء شرق و غرب،غرب زدگی،تکنولوژی و ماشینیسم،هجوم فرهنگی،فرهنگ زدائی روشنفکران،بورژوازی دلال،ماتریالیسم،بحران مذهب،تزلزل مبانی اخلاقی و گسیختگی سنتی،گسستگی تاریخی،تمدن،تجدد،آزادی زنان،جنسیت(سکسوالیته)،تبرئهء یهود به وسیلهء پاپ از اتهام قتل مسیح پس از دو هزار سال!گرسنگی،استثمار طبقاتی جدید،دگرگونی روابط طبقاتی،انقلاب اقتصادی،ادبیات و هنر نو،ایدئولوژی های نیرومند و ایمان زای امروز...همه حوادث مستحدثه ای هستند که جامعهء اسلامی،در ابعاد گوناگونش با آنها درگیر یا در تماس است و بر عالم آگاه و مسئول اسلامی است که با حق اجتهاد و فتوی و تحقیق آزادی که دارد،این مسائل را با بینش اسلامی و بر اساس مبانی علمی این مکتب طرح کند و برای مبارزه با آنها،انتخاب،اقتباس،نفی،تأیید،تحلیل و شناخت آنها راه حل نشان دهد،نظر بدهد،مردم را آموزش فکری دهد و متعهد کند و رهبری اجتماعی مردم را بر عهده گیرد.
اما می بینی،رساله های فقهی ما که تنها نشریه ای است که از حوزهء بزرگ علمی ما در دسترس مردم قرار می گیرد و ثمرهء کوشش و اجتهاد سالهای طولانی بهترین نبوغ های علمی و تحقیقی مذهب ما است،همان کتاب جامع عباسی شیخ بهائی است که یادگار عصر شاه عباس است و اکنون خلاصه شده و بی کم و کاست همان مسائل باز برای صدمین بار و پس از ده نسل تکرار شده است و فقط ضریب فتواها کمی پس و پیش شده و تغییر یافته است.اخیرا هم یک دو رساله ای را که دیده ام،به مسائل جدید این عصر،توجهی شده است و این خود مایهء امیدی است،باز هم حوادث مستحدثه،مسائلی از قبیل:بانک و سرقفلی و بیمه تلقی شده است و کوشش شده تا توجیه فقهی شود.و این نشان می دهد که تازه وقتی می خواهیم از حصار ثابت سنت های گذشته بیرون آئیم و مسائل زمان را طرح کنیم و اسلام را در این عصر عنوان نمائیم،باز گرفتار تنگ بینی هستیم و رسالت مان این که منتظر بمانیم تا زمان،کار خودش را آنطور که خود می خواهد یا می خواهند بکند و بعد ما بیائیم و از توی کتب فقهی یک جوری توجیهش کنیم!یعنی همیشه دنباله رو زمان و توجیه کنندهء حوادث و رویدادها بودن و نه سازنده و هدایت کنندهء زمان و حوادث زمان!که عالم اسلامی - که وارث پیامبران است - و عالم شیعی - که نائب امام - باید چنین باشد.
ادامه دارد...