امام موسی کاظم(ع) تمام عمر خود را گرفتار زندان هارون،خلیفهء اسلام! می شود و نمی تواند نقشی را که می توانست ایفا کند...استراتژی امام رضا(ع) آغاز می شود که استراتژی ای کاملا تازه است و بسیار حساس و سخت قابل تأمل.چرا امام اینچنین استراتژی حساسی را پیش می گیرد؟به نظر من دلیل آن چنین است:بعد از واقعهء عاشورا و ریخته شدن خونهای پاک،فریاد تشیع رو به خاموشی می گراید.
دیگر هیچ کس قدرت یادآوری یاد و خاطرهء اهل بیت(ع) را پیدا نمی کند مگر در اعماق خانه ها. همهء دستگاههای تبلیغاتی نظام حاکم به کار می افتند تا مسیر انحرافی تاریخ بعد از پیغمبر اسلام(ص) را طبیعی و عادی جلوه دهند و به گوش مردم بخوانند که اصلا در عاشورا خبری نبوده،فریادی به نام تشیع نبوده،همهء کارها از خلافت ابوبکر و عمر گرفته تا خلافت حضرت خلیفه که الان تشریف دارند،همه به دستور خود پیغمبر(ص) بوده اند و اصلا در این فاصلهء تاریخی هفت هشت نسل،حادثهء قابل ذکری اتفاق نیفتاده است!تبلیغاتچی های دستگاه،هرچه می گویند،عامهء عوام هم با جان و دل گوش می کنند،مورّخ که نیستند تاریخ بفهمند و عاشورا را بشناسند.آدم هائی ساده هستند که بازیچهء بلندگوهای استحمارگر خلیفه شده اند.
فقط در منطقهء محدودهء مدینه و حجاز است که هنوز یاد پیغمبر و اهل بیت او در خاطره ها باقی مانده و در محدوده ای از فقها و دانشمندان - و طبقهء انتلکتوئل-است که امام محمد باقر و امام جعفر صادق مطرحند که شخصیت های بزرگ آل محمدند.بقیهء مردم در سطح عموم،از بلخ گرفته تا اندلس به برکت ساخته ها و پرداخته های دستگاههای تبلیغاتی خلیفه،اصلا خبر ندارند که در خانوادهء پیغمبر چه گذشته است؛به خصوص از زمان امام موسی کاظم(ع) که زندگی را در گوشهء زندانهای خلیفه می گذراند،رابطهء نمایندهء خاندان پیغمبر و پرچمدار تشیع با مردم به کلی قطع گردیده،دیگر مسائلی از قبیل تشیع،نهضت علی،اهل بیت،عصمت،مظلومیت،بدبختی مردم...مطرح نمی شود،خاطرهء آن جهادها و رهبری های مستمر فکری و عملی،دارد از خاطره ها به کلی محو می شود،که امام رضا(ع) به امامت می رسد.
درست است که مأمون می خواهد با آن نقشهء خود،امام رضا را وسیلهء توجیه نظام اجتماعی و سیاسی ضد اسلامی خویش قرار بدهد و درست است که می خواهد با توسل به امام رضا،سد راهی در برابر مخالفت بنی عباس و در برابر نهضت های خراسان،ایجاد کند(و یا نقطهء اتکاء خلافت خود را از اشراف عرب،به این نهضت های جدید ایرانی تغییر دهد- زیرا مادرش ایرانی بود و اشراف عرب،او را به دیدهء بدبینی می نگریستند-)اما با این حال،امام رضا هم می خواهد درست از همین موقعیت و جبهه ای که دشمن در برابرش گشوده است،بر علیه خود او استفاده کند و از این گذرگاه،امامت شیعه،نهضت شیعه و آن شهادت هائی را که پایهء همهء انقلاب های شیعی است و می روند به وادی فراموشی سپرده شوند،از نو در خاطرهء توده ها زنده کند.اما پیشنهاد ولایتعهدی مأمون با اصل اعتقادی مکتب او و رهبران شیعه مخالف است.و همین جاست نکتهء پیچیدهء رفتار امام که کاملا روشن می شود.خیلی عجیب است!
ادامه دارد...