روشنگری اجتماعی

هفتاد) امروزه سرمایه داری و استعمار،از طریق ساختن ایدئولوژی های رنگارنگ،تشدید خصومت های فرقه ای و قبیله ای،نژادی و شیوع فساد و توسعهء حماقت های ورزشی،مصرف پرستی،ایجاد گرفتاری های حقیر در زندگی خانوادگی و اقتصاد فردی،خلق هنرهای بیمارگونه،فلسفه های پوچ،تأتر ها سینماها کاباره ها رادیو تلویزیون،موسیقی های مبتذل،تجمل پرستی ها مدسازی ها آزادی های جنسی و هزاران چشم بندی دیگر و صدها شعبده بازی و جنگهای زرگری دیگر،بدان هدف می رسد؛همان چیزهائی که حتی صمیمی ترین و آگاه ترین روشنفکران ما را نیز سرگرم می سازد.

هفتاد و یک) روشنفکران ما شعار تفکیک دین از سیاست را که مربوط به شرایط دوران بعد از رنسانس بود،بدون در نظر گرفتن شرایط بسیار متفاوت جامعهء خودمان با دوران بعد از رنسانس،در جامعه مطرح کردند. صفویه،مردم را به بهانهء غیبت امام زمان(عج) اساسا از پرداختن به کار سیاسی و اجتماعی معاف ساخت.رژیم اموی و عباسی هم با تکیه بر جبر الهی و فرضیهء انحرافی رجاء و شیوع اندیشهء قضا و قدری و تقدیس و تجلیل دروغین از مقام علم و قضاء روحانیت انجام داده بودند.

هفتاد و دو) مبارزهء اجتماعی،بزرگترین عامل خودآگاهی روشنفکر به شمار می آید.

هفتاد و سه) دو مایهء سازندهء روح: فرهنگ – ایمان.

هفتاد و چهار) فرهنگ ما با روحیهء تغزل،زبونی را پدید می آورد و فرهنگمان،عامل تخدیر مردم(به جای حرکت و جنبش)است.

هفتاد و پنج) اروپای قرون وسطی که مستعمرهء فرهنگی شرق اسلامی بود،پس از تغذیه از فرهنگ اسلامی و شناخت تمدن ما،آموخت که چگونه در برابر شرق اسلامی بایستد و به دوران کهن خویش بازگردد.

هفتاد و شش) ما نیز با شناخت درست غرب می توانیم آگاهانه و مسئولانه به خویش بازگردیم:

هفتاد و هفت) با شناخت تاریخ غرب و البته بیشتر با تکیه بر تحول اجتماعی و سیر تمدن اروپا؛شناخت سیر حرکت تفکر غرب با تأکید بر عصر رنسانس تا زمان حاضر،شناخت رنسانس با تکیه بر ریشه های اقتصادی،شناخت پروتستانیسم،شناخت ستونهای اصلی خیمهء فکری و فرهنگی غرب؛شناخت جریانات اجتماعی و متفکران سیاسی و اجتماعی غرب.

زیبائی هنگامی تحقق خارجی پیدا می کند که فرم مناسب خود را بگیرد.هفتاد و هشت)

هفتاد و نه) بزرگترین بُعد حج،تجمع توده هاست و در هم آمیختگی نژادها و برداشتن مرزها...

 

هشتاد) تنهایی متعالی،ناشی از رشد روح انسان و بالاتر رفتن آن از سطح رابطه های عادی روزمره است.بزرگترین عامل این نوع تنهایی،خودآگاهی است.

هشتاد و یک) تنهایی مطلق یا تحمیلی و مصنوعی که در این نوع تنهایی،برای آنکه انسان را به سقوط برسانند،وی را به تنهایی مطلق می رسانند.

هشتاد و دو) درونگراها چون نوعی تغذیهء درونی دارند و نیز مذهبی ها بیشتر می توانند در مقابل این نوع تنهایی مقاومت کنند.

ادامه دارد...