یک)عبادت،جوهری است که ریشهء آن ربوبیت است.
دو) تا وقتی که اسلام از پوستهء جامد،موروثی و بی مسئولیتش خارج نشود،دشمنی هم ندارد.اما اگر خارج شود،دشمنی ها با آن شروع خواهد شد.
سه) امت وسط از نظر مرحوم دکتر علی شریعتی یعنی گروهی که در وسط معرکهء زمان مطرحند؛نه امتی که از نظر هندسی و مکانیکی در وسط باشند؛بلکه امتی که تأثیر گذار در حوادث و جریانات اطراف خویش است.
چهار) پیشنهاد مرحوم اقبال لاهوری:تجدید ساختمان طرز فکر مذهبی و تفسیری معنوی از جهان آفرینش.
پنج) انسانهای نمونه در یک دین،با زندگی،وجود و بودن خودشان،ایدئولوژی آن دین را نشان می دهند.مصداق بارز آنها در اسلام،ائمهء اطهار(ع) و اصحاب خاص پیامبر(ص).اینگونه اسوه ها علاوه بر یک موفقیت بزرگ انسانی،الگوی یک مسئولیت بزرگ اجتماعی را هم در زمان ما بر عهده دارند.
شش) عدم ذهنیت گرائی صرف و دور شدن از واقعیات جامعه.انگیزش انسانی از درون مردم به جای فرهنگ صرف.
هفت) امپریالیسم جهانی به عنوان دشمن و ایدئولوژی های دیگر به عنوان رقیبی که ممکن است ابتکار عمل را در جلب جوانان به دست گیرند.
هشت) زدودن غبار تأثیر مکاتب بیگانه ای مانند فلسفه،عرفان،رهبانیت،تصوف،بینش علمی و ... از چهرهء اسلام واقعی.
نه) ما به معجزهء بلوغ اسلامی نباید به عنوان عاملی تکیه کنیم که مسئولیت را از ما سلب می کند؛بلکه باید آن را به عنوان عامل و انگیزهء توفیقی در مسیر تلاش و دلهره هایمان به حساب آوریم.
ده) موضوع بازگشت حرّ ابن یزید ریاحی،اصولا یک تغییر جهت بود و نه اینکه مثلا علم جدیدی مانند فقه و غیره دریافت کرده باشد...
یازده)سه جریان اساسی نجات دهندهء یک جامعه:عشق و عرفان – آزادی - عدالت خواهی.
دوازده) موگشا یعنی آزادی انسان از گردونهء تناسخ.
سیزده) آزادی یعنی رها شدن از یک بند،اما فلاح،در بر دارندهء یک آزادی تکاملی وجودی است،یک نوع رشد و شکوفائی.
چهارده) پیشرفت یعنی توسعه در قدرت،اما تکامل یعنی توسعه در وجود و جوهر.
پانزده) وابستگی عرفانی بزرگترین پیوند و عاملی است که به یک جوان،تعالی وجودی و درونی و یک زیبائی روحی می دهد تا از آسیب پذیری وی در مقابل ایدئولوژی های دیگر جلوگیری کند.
شانزده) به نظر داروین،پدید آمدن حس عرفانی،فصل جداکنندهء انسان از حیوان ماقبلش یعنی انسان میمون نما بوده است.
ادامه دارد...