نخستین زندان برای یک انسان دارای خودآگاهی،«طبیعت» است و جغرافیا،که با استفاده از علوم طبیعی و تکنولوژی، می تواند از آن رها شود.دوّمین زندان،«جبر تاریخ» است،که کشف قوانین تاریخ و تحوّل و تکامل تاریخ،او را از زندان تاریخ رها می کند.سوّمین زندان،«نظام اجتماعی و طبقاتی» است که «ایدئولوژی انقلابی»،او را از این زندان رها می کند.و چهارّمین زندان،«زندان خویشتن» است:
«وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا،فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا: سوگند به نفس و آن کس که آن را درست کرد،سپس پلیدکارى و پرهیزگارىاش را به آن الهام کرد»(شمس-7و8).
آدمی سرشته ای دنیوی و اخروی است.عناصر ابلیسی و الهی،کشش هائی که او را به سوی خاک می کشاند و کشش هائی که او را به سوی خدا تصعید می بخشند،و امّا انسان،خود یک «انتخاب» است و در همین موضع است که مسئولیّت و خودآگاهی او مطرح میشود.بنابراین سوّمین بُعد،تکامل تاریخی به سوی کشف یا خلق آزادی جوهر انسان است:
آزادی سیاسی،فکری،هنری،اعتقادی،آزادی چگونه زیستن و آزادی انتخاب کردن،دستاورد عزیز انسان در طول تکامل خویش است.«آزادی»،«عشق»،«برابری»...
یک روشنفکر،روشنفکری که می خواهد از همهء این زندانهای ذهنی و عینی رها شود و ایدئولوژی خویش را بر مسیر تکامل نوعیِ انسان و حرکت کلّی تاریخ بنا کند،اگر یک روشنفکر اروپائی است،ناچار باید به این سه نمونه بیندیشد:پاسکال،مارکس،سارتر.و اگر این روشنفکر در شرق زندگی می کند نیز باید چنین کاری کند و خوشبختانه مایه های چنین کاری را بیش از همکار غربی اش دارد:بودا:پیامبر بی خدای آزادی جوهر انسانی.حلّاج – دریای آتشفشانی که خاکسترش نیز می تپد.مزدک – مردی که 1400 سال پیش از مارکس و پیش از آنکه صنعت پدید آید و تولید جمعی و ماشین بخار،همهء نعمت های زندگی را از زندان تنگ مالکیّت فردی آزاد کرد و با «زن اندوزی» و «زر اندوزی» طبقهء خسرو – مؤبد،پیکاری را آغاز کرد که یکی از صحنه هایش باغ شهادت بود،باغ هولناکی که در آن،بیست هزار مزدکی عدالتخواه ایرانی از سر در خاک،غرس شده بودند،این درختان مقدّسی که در اسلام به بار نشستند و ثمره اش را تشیّع انقلابی علوی چید؛و امّا اگر یک روشنفکر مسلمان است و به ویژه شیعه،نیازی به چنین ترکیب مصنوعی از سه شخصیّت برای داشتن یک «امام»ندارد،زیرا علی(ع) را دارد.
او که حسّاس تر از مزدک و انقلابی تر از مارکس زندگی کرد و در برابر بهره کشان،کینه ورزید و با محرومان چندان همدرد بود که فریاد زد:
«اگر قدرت را به دست آورم،حقّی را که اینان از مردم محروم ربوده اند،اگر شیر شده و در پستان مادران شان رفته باشد،یا در کابین زنانشان،بیرون خواهم کشید،و پس خواهم گرفت».
...ادامه دارد...