تساوی در مصرف
میثم تمّار رفیق و یار و صحابی عزیز علی(ع) است؛او یک طَبَق خرما دارد که کنار کوچه گذاشته و می فروشد،خرما ها را تقسیم بندی کرده:یک عدّه ای را خوب و یک عدّه ای را بد – سیری دو ریال،سیری یک ریال – علی با خشم آنها را به هم می ریزد و می گوید:
«چرا مردم خدا را درغذایشان خوب و بد می کنی و تقسیم می کنی؟همه را با هم مخلوط کن و با یک قیمت میانگین،همه را با هم بفروش!»
کسی که بر اساس روایت،سنّت و رفتار امام،حکم استنباط می کند،از اینجا چه استنباط می کند؟چیز خیلی روشنی است:«تساوی در مصرف»مترقّی ترین بینشی است که در مکتب های ضدّ طبقاتی امروز دنیا مطرح است و حتّی بسیاری از مکتب های ضدّ طبقاتی،«تساوی در مصرف» را نمی توانند تحمّل کنند.
به عاملش نامه ای می نویسد که:
«من شنیده ام فلان کس از اموال عمومی دزدی کرده است؛اگر تحقیق کنم و چنین چیزی واقعیّت داشته باشد،گردنش را می زنم».
چه چیزی واقعیّت داشته باشد؟از نظر بینش علی(س)،خیانت اقتصادی به مردم در اموال اجتماعی،حکم قتل دارد.این یک چیز فقهی است،یک چیز اقتصادی،حقوقی و اجتماعی است.در زمان علی،تساوی مطلق در مصرف و نیز تساوی مطلق در حقوق وجود داشت و افراد از بیت المال صندوق دولت حقوق داشتند.
نفی مصلحت به خاطر حقیقت،نفی شخصیّت
این مسئلهء عجیبی است و دکتر طه حسین می گوید:«جمله ای و اصلی بزرگتر از این در زبان بشر نیست».در همین جنگ جمل،طلحه و زبیر هستند.طلحه،«طلحة الخیر»است.حتّی روایتی از قول پیغمبر(ص) نقل شده که:«هرکس می خواهد شهیدی را روی خاک ببیند که زنده راه می رود،به طلحة الخیر نگاه کند».فضایل زبیر را هم گفتم:او حتّی در اُحُد آن همه صمیمانه از پیغمبر دفاع می کند؛از سابقون است،یعنی جزء پنج نفر اوّل،بعد از علی است که در سال اوّل بعثت پیغمبر – در آن دوره – به پیغمبر گرویدند و در تمام بیست و سه سال با پیغمبر جهاد کردند.اینها برای خودشان حیثیّت و شرافت و افتخار و وجههء ملّی و عمومی کسب کردند و چهره های مقدّس اسلام و برجستگان و نزدیکان پیغمبر شدند.اینها چنین آدم هائی بودند،و حالا در برابر علی ایستادند،برای اینکه حکومت بصره را می خواستند و علی به آنها نداده است،و اینها نمی توانند تحمّل کنند که بعد از این همه مدّت،از شخصیّت شان بگذرند و «هیچ» شوند.
عایشه که میداندار است،امّ المؤمنین است،و طلحه و زبیر دو محبوب و صحابی نزدیک و مهاجر و عزیز پیامبر.یکی از اصحاب علی می گوید:«اگر اینها به صلح راضی نشدند،چه کار می کنی؟»می گوید:«خب،با آنها جنگ می کنیم»!می گوید:«یعنی مگر ممکن است طلحه و زبیر و امّ المؤمنین بر باطل باشند؟!»علی اینجا فرمانی می دهد که امروز واقعاً همچون درسی برای همهء بشریّت است.می گوید:
«ارزش مردان را به حقّ باید مقایسه کرد و سنجید،نه ارزش حقّ و حقیقت را به شخصیّت و جلال و شکوه رجال»:
مرد را – رَجُل را – با اصل حقّ مقایسه کن،نه اینکه حقّ را بر اساس مرد! حقّ و باطل،ضوابط و مبانی ای دارند که باید آنها را بشناسی؛به سابقه و لاحقه و شخصیّت و چهره و هیکل آدم ها کاری نداشته باش؛آنها را با این اصل بسنج و محک بزن؛اگر درست در آمد،درست است؛اگر نه،بگو «نه»،ولشان کن؛هرچه بت هم باشند،ولشان کن.این،آدم شکنی و شخصیّت شکنی است،در برابر حقیقت پرستی.
...ادامه دارد...