مقدّمه:
فرض را بر این می گذارم که ما یک عدّه جوان تحصیلکرده از آمریکای لاتین،خاور دور،آسیا،یا افریقا هستیم.مقصودم از تحصیلات،داشتن مدرک لیسانس و دکترا و ... نیست،بلکه جوان آگاهی است که در راه سرنوشت ملّت خود،نسل خود و زمانهء خودش احساس مسئولیّت می کند و متعهّد است،و برای استقرار حقیقتی که او به آن معتقد است و شعارهائی که مکتب او و آرمان او اعلام می کند،مبارزه می کند و جبههء مبارزه اش مشخّص است،و همچنین کاملاً نسبت به تعهّد انسانی خودش در جامعه اش آگاه است.این چنین قشری،مخاطب من است و من خودم جزء اینها هستم،و با هم می خواهیم مسئله را مطرح کنیم.چه مسئله ای را؟می خواهیم نیازهای خودمان را مطرح کنیم،مسلّماً آن دانشجو یا جوانی که در آمریکای لاتین است،وضع زندگی اش،زندگی اجتماعی اش،نظام سیاسی اش،نظام اقتصادی اش،فرهنگی اش،تاریخش،مذهبش،و رشد اجتماعی مردمش با آن رفیق دیگرمان که در آسیای دور است،با آن کسی که در افریقای سیاه است،با آن کسی که در افریقای شمالی است،با آن کسی که در هند،در ایران،در ترکیه،در یونان و یا در اروپای شرقی است،فرق دارد.اینها شرایط مختلف دارند و نظام اجتماعی آنها،فرهنگشان،زبانشان،مشکلات خاصّ بومی شان و همچنین مردم شان و نظام حاکم اجتماعی آنها و نیز روابط طبقاتی آنها با هم یکی نیست.امّا همچنان که «فرانتس فانون» می گفت:
«دنیای سوّم،به رغم اختلافات داخلی اش،به رغم فرهنگ ها،مذهب ها،زبان ها،سطح رشد اقتصادی و تیپ تولید مختلف و رابطه های مختلفی که با غرب دارند،با هم مختلفند؛امّا در اساسی ترین شعارها،اساسی ترین مبانی اعتقادی و اساسی ترین مبانی ای که یک ایدئولوژی را می سازد و یا شکل می دهد،همه با هم مشترک اند».
و بنابراین،این حرف فرانتس فانون است:
«همهء روشنفکران دنیای سوّم،چه افریقائی،چه آمریکای لاتینی و چه آسیائی،باید بکوشند تا جهت مسئولیّت خودشان را در زمان،و تعهّد روشنفکری خودشان را در جامعه شان بر مبنای کلّی ترین شعارها و ایده آلها و خواست های مشترک در دنیای سوّم پی ریزی کنند و به جای اینکه در قالب های بومی،محلّی و شخصی محبوس و محدود بشوند،در یک جهان بینی وسیع،در سطح بشریّت قرن حاضر و در مسیر جبر تاریخی که به طرف آینده می رود و همچنین بر اساس اساسی ترین و بزرگترین پایه های اعتقادی و هدفهای مشترک که در دنیای سوّم با هم مشترکند،مکتب خود را پی ریزی کنند».
بنابراین حرف من این است که همهء روشنفکران قرن حاضر،یک نیاز مشترک دارند و نیز همهء روشنفکران دنیای سوّم،هدفها،دردها و مبانی اعتقادی مشترک و مشابه،و نیز روشنفکران دنیای اسلامی،هدفها،دردها،رنج ها و شعارهای مشترک.
بنابراین روشنفکری که در ایران یا در یک کشور دیگر اسلامی است،با روشنفکران همهء دنیای اسلامی وجوه اشتراک بسیار دارد،با روسنفکران همهء دنیای سوّم وجوه اشتراک کمتر و با همهء روشنفکرانی که در قرن حاضر در جست و جوی یک راه و یک هدف هستند و به عصیان علیه فرهنگ حاکم امروز دست زده اند،هدف مشترک و وجوه مشترک کمتر.بنابراین مسئله در سه زمینه مطرح است:در قرن حاضر،برای روشنفکر،در سطح جهانی؛برای دنیای سوّم،در یک سطح محدودتر دنیای سوّم،همانطور که گفتیم،آمریکای لاتین،آسیا و آفریقاست؛و همچنین برای جامعهء اسلامی در یک سطح محدودتر؛و به همان دلیل هرچه محدودتر است،وجوه مشترک بیشتر است برای اینکه مشکلات مشابه تر است.
بنابراین فرض را بر این می گذارم که ما،در سمیناری از جوانها و تحصیلکرده های سراسر دنیا هستیم،که در کمیسیونی از آنِ سمینار خاصّ دنیای سوّم و در کمیسیونی،سمینار خاصّ جوانها و روشنفکران دنیای اسلامی برقرار است،و می خواهم در هر سه زمینه و هر سه صحنه،بسیار سریع،خطوط اوّلیّهء تصویر شخصیّت،ایدئولوژی و مکتبی را طرح کنیم که هیچ کدام مان نسبت به آن سابقهء ذهنی نداریم.چهره ای که میخواهم در قرن حاضر،به عنوان سمبل و تجسّم یک ایدئولوژی مطرح و عنوان کنم،دارای این خصوصیّات است.البتّه این کاملترین خصوصیّاتش نیست،امّا اساسی ترین آنهاست:«علی(ع)».
...ادامه دارد...