این نهضتی که به سرعت دارد وجدان نسل جوان را فتح می کند؛و مهم تر از آن،امواج آن،سطح تودهء مردم مذهبی و سنتی و حتی بازار و روستا را فرا می گیرد؛و زمینه را برای یک حرکت اجتماعی بزرگ و عمیق بر اساس ایدئولوژی انقلابی اسلام،که همان تشیع علوی و ولایت خاندان و مکتب ائمهء راستین و خط مشی تاریخی شیعهء آزاد عدالتخواه ضدّ خلافت است،فراهم می سازد.
این مائیم که مسئولیت آن را داریم که اسلام را از صورت سنت های منجمد و شعائر موروثی و عادات مذهبی ناآگاه و خرافه های پوچ،که فقط نسل پیرِ خوکرده به آن را می تواند قانع کند؛و در این صورت،از حرکت زمان و تغییر نهاد های اجتماعی فردا برکنار خواهد ماند؛به صورت یک ایدئولوژی مسئولیت آفرین خودآگاه و هدایت کننده طرح کنیم تا نسل فردا و رهبران تعیین کنندهء زمان و زندگی و فکر و فرهنگ فردا،که تحولات اجتماعی را رهبری می کنند،نه تنها از آن نفرت نکنند؛و آن را سدّ ارتجاعی و سَمّ خرافی و عامل تضعیف و تخدیر اندیشه ها و اراده ها تلقی ننمایند؛بلکه به قدرت سازندگی و نقش مترقی و نیروی بیدار کننده و بسیج کنندهء آن ایمان پیدا کنند و به خاطر حقیقت یا حداقل مصلحت،بر آن تکیه کنند؛و به جای مبارزه با آن،به ترویج و تقویت آن بپردازند.
وجود عدهء زیادی افراد مؤمن،موفقیت یک ایمان به حساب نمی آید؛بلکه ارزش یک ایمان،به این است که زندگی کند و رشد و نموّ و تکثیر داشته باشد.وگرنه مذهبی که به صورت یک موجود منجمد و متحجر درآمده و عقیم شده است،هرچند در حال حاضر،اکثریت تودهء عوام به آن وابسته باشند،مرده است و از دست رفته.زیرا نباید دید که پیروان یک مذهب در یک مملکت چند میلیون نفر است؛بلکه باید دید در صحنهء زندگی و زمان و فکر و حرکت و تحول جامعه و تغییر نسل و کُون و فساد عقاید و ارزشها و فرهنگ ها و نهاد های اجتماعی و سیر تاریخ به سوی فردا،این مذهب،حضور دارد یا نه؟
ادامه دارد...