فاشیسم – در نهضت های حادّش – برای اینکه آن لُمپن ها،آن طبقهء محروم و آن عقده دارها را به خودش بکشاند و تحت نیروی چپ،نیروی چپ ناخودآگاه،و حتّی محرومینی را که جهت گیری طبقاتی روشن ندارند،به طرف خودش بکشاند؛اوّل به عنوان مخالف سرمایه داری حرکت می کند.
ولی جنس کار و جنس طبقه و جنس اندیشه،اقتضاء دارد که بالأخره در کنار همان اندام فاسدی،که او زالوی مکنده و طفیلی معده اش بوده،یعنی سرمایه داری قرار گیرد.
روشنفکر،کسی است که نسبت به زمان،جامعه،تقدیر تاریخی،روابط،جبهه گیری ها،جهت ها،و سرنوشت گروهیِ خویش آگاهی دارد؛و در یک کلمه،وضع یا حیثیّت جمعی خویش را وجدان می کند.
در آن جاها که می بینید مسئله ای را چند بار تکرار کرده ام؛می خواهم بگویم که من،جز این،هیچ حرف دیگری ندارم؛بقیّه همه حاشیه است؛مثلاً «زر و زور و تزویر»!هر جا که جز تکرار این سه،حرف دیگری زده ام،پشیمانم!
دو پدیده را مردم یا عوام،نمی توانند از هم سوا کنند:یکی،شور مذهبی است؛و دیگری شعور مذهبی؛که این دو ربطی به هم ندارند.آن کسی که شور مذهبی دارد،خیال می کند که شعور مذهبی هم دارد.
رفتار اجتماعی آدمی،تابع روح و احساس او است؛که زادهء محیط اخلاقی و تربیت نخستین است.و افکار فلسفی آدمی،تابع اندیشه و عقل او؛که زادهء استدلال و مطالعه و علم و تحوّلات ناگهانی.
در راه حلّ های اجتماعی،نباید به کوتاه ترین راه اندیشید؛بلکه باید به درست ترین راه فکر کرد.منطقی ترین راهی که ما را به نقطهء هدف هدایت می کند،باید آن را انتخاب کنیم.اگر می خواهیم کارهای سطحی انجام بدهیم،کارهائی است که هزار مرتبه انجام شده،و دومرتبه برگشته ایم به نقطهء اوّل.ما باید بیشتر فداکاری کنیم،و کمتر توقّع داشته باشیم.
من ترجیح می دهم دو نسل،سه نسل،کار بکنند،و بعد به نتیجه برسند.امّا اگر در عرض 10 سال به نتیجه برسیم،باز می گردیم به 100 سال عقب تر!همیشه یک تجربهء عجیب در تمام آفریقا و آسیا شده؛کسانی که به سرعت به نتیجه رسیده اند،بعد،امتیازات قبل از انقلابشان را هم از دست داده اند!من همهء انقلابات زودرس را نفی می کنم.
ادامه دارد...