نماز در اسلام،به ویژه در آغاز نهضت،هر چند ساعت یک بار در شبانه روز،فرد را از منجلاب زندگی فردی و اقتصادی،که همه،تلاش برای تأمین نیازهای فردی است،بیرون می کشید و در برابر خدا نگاه می داشت.و در حالتی سرشار از احساس و جذبهء وجودی،یا در خلوتی پر از خلوص،و یا در جمعیّتی پر از هیجان و وحدت،جهت وجودی آدمی را در مسیر کلّی تجدید و تصحیح می کرد.
روزه نیز رژیم دیگری است،رژیمی که انسان را در برابر یکی از اساسی ترین تمایلات غریزی و فرد خویش نیرو می بخشد و بر آن،در راه ایمان مسلّط می سازد.
بی شکّ کسی که میخواهد خود را به آرمان های بلند انسانی ببخشد،باید از زندان کشش های فردی آزاد باشد.متون عرفانی ما،همراه با اَشکالی که به نام عبادت اسلامی در اختیار داریم،مجموعاً ورزشی را خودآگاهانه به ما ارزانی می کند که روح را از افتادن در منجلاب زندگی روزمرّه،و از زندانی شدن در مصرف پرستی،تجمّل پرستی و رقابت های پستی باز می دارد که دستگاه های تجاری بر زندگی ما تحمیل کرده اند و در نتیجهء آن،برای تأمین بار سنگین مصرفی که هر روز سنگین تر می شود،همهء ارزشهای ما قربانی می شود.
ویکتور هوگو می گوید:بی نهایت کوچک در برابر بی نهایت بزرگ قرار می گیرد و این یعنی نماز.
مقصود از عبادت،اتّصال وجودی مستمرّ میان انسان و خداوند است.خداوندی که سرچشمهء معنی،زیبائی،هدف و ایمان و همهء ارزش های انسانی ماست و بی او،همه چیز در منجلاب پوچی،عبث و ابتذال فرو می افتد.نقش عبادت،امروز به مراتب بیش از دیروز و پریروز است.
ادامه دارد...