تجزیهء این سه بُعد روح انسانی،تجزیهء وحدت وجودی انسان است و انسانی اینچنین متلاشی شده،هرچه در آن سه رشتهء جدا از هم پیش تر رود،به رشد انحرافی و بیمارگونه ای دچار میشود که هم اکنون آثار هولناک آن را که ماهیّت انسان را به مسخ شدن تهدید می کند،به چشم می بینیم.
خرافه ها،جمودها،تعصّب های کور و ...که پس از دوران خاتمیّت پیامبران، روشنفکران امروز، رسالت رهائی توده هائی را دارند که گرفتار آن خرافه ها و ...هستند.
خودسازی انقلابی عبارت است از:خویش را انقلابی بار آوردن،به عنوان یک اصل و یک اصالت و یک هدف،یعنی به جوهر وجودی خود تکامل بخشیدن،که لازمهء آن،شرکت در سرنوشت مردمی است که انسانیّت و تکامل وجودی ما،آن را ایجاب می کند.اعتقاد به نقش اراده و آگاهی انسانی و رهبری فکری و سیاسی در تغییر علّیّت مادّی تاریخ.
لازمهء پرداختن به خودسازی،اعتراف به این اصول است:
- انسان در مسیر تاریخی و در تغییر نظام اجتماعی خویش نقش دارد،یعنی اعتقاد به آگاهی و ارادهء انسان و تلقّی آن به عنوان یک علّت در مسیر جبر علمی تاریخ و تحوّلات اجتماعی،که خود بی شک بر موازین علمی و بر علل و عوامل مادّی استوار است،همان رابطه ای که میان انسان و طبیعت هست.
- انسان نمی تواند در یک انقلاب اجتماعی،صادقانه،مطمئنّ و تا نهایت راه،وفادار و راستین بماند؛مگر اینکه پیش از آن و هماهنگ با آن،خود را انقلابی ساخته باشد و بسازد.اساسا «انسان انقلابی»،تنها انسانی نیست که در یک انقلاب اجتماعی شرکت می کند؛چه بسا که«ماجراجو ها»،«خودخواه ها»و «اپورتونیست ها(یعنی هرج و مرج طلبان)» نیز در آن انقلاب شرکت کنند،که عامل انحراف همهء نهضت ها و ناکامی همهء انقلاب ها،شرکت اینان است.یک انقلابی پیش از هر چیز،یک جوهر دگرگونهء خود ساخته ای است که «خویشتن خودساختهء ایدئولوژیک» را جانشین «خویشتن موروثی سنّتی و غریزی» کرده است.
ادامه دارد...