دوّم از دیدگاه انسانی،خدا مجموعه ای از تمامی ارزشهای متعالی مطلق است.ارزشها(بر خلاف سودها)مقدّسات انسانی و فضیلت های اخلاقی و ماورائی است که انسان،فارغ از اندیشهء سود و زیان،در قبال آنها سر تکریم و تقدیس فرود می آورد.
مجموعهء این ارزشها،اخلاق را می سازد که ارزشهای جاوید و مطلق است:ارزشهائی مافوق طبقاتی،ماوراء ملّی و فراتر از محدودهء تاریخی و اجتماعی.
آنچه به نام نسبیّت اخلاق مطرح است،اخلاق اجتماعی است که دستخوش تغییر و تبدیل است،زیرا زادهء نظام اجتماعی و ساختهء تحوّل تاریخی است و بر حسب طبقه،شکل تولید و روابط جمعی و اشکال اجتماعی فرق می کند.امّا اخلاق انسانی،ارزشهائی هستند که از فطرت نوعی انسان سرچشمه می گیرند و درجهء تکامل نوعی انسان،بر حسب درجهء رشد این ارزشهای متعالی ارزیابی می شود و تکامل وجودی نوع انسان در طول تاریخ،در جهت تقویت این ارزشها حرکت می کند.اصولا انسان،تنها موجودی است که خالق ارزش است.
خداوند،مجموعهء ارزش هاست.ارزشهای مشترک میان انسان و خدا.با این تفاوت که این ارزشها در انسان،نسبی است و در حال تکامل؛امّا در خداوند،مطلق و مجرّد.
پس خداپرستی،پرستش آگاهانهء این ارزش های متعالی است و طرح مکرّر آنها،اندیشیدن مداوم به آنها و تأمّل ناگسستنی دربارهء آنها و در حقیقت،خداپرستی،نوعی آموزش و پرورش انسان است با این ارزشهای خدائی که تکامل انسان،بسته به تقرّب وی به آنهاست.
با چنین تلقّی ای از خداپرستی است که عمق و دامنهء معنای اصطلاحات متداولی که متأسّفانه در بین ما به ابتذال کشیده شده اند،آشکار می شود:
ادامه دارد...